آموزش آنلاین مهارت درک مطلب شما نمی توانید همه راضی کنید در زبان انگلیسی

در این نوشته مهارت درک مطلب شما نمی توانید همه راضی کنید در زبان انگلیسی به صورت آنلاین آموزش می دهیم.

بخش 1 انگلیسی

در بخش 1 انگلیسی مهارت درک مطلب شما نمی توانید همه را راضی کنید در زبان انگلیسی آموزش داده می شود.

has-text-align-left" dir="ltr">You Can’t Please Everyone

Stories about Nasreddin, a teacher and philosopher from the 1200s, are popular in many countries. These stories make us laugh and also teach us a lesson about people.

One day, Nasreddin wanted to take his young son into town.
“You can ride the donkey;’ he told his son, “and I’ll walk next to you:’ So Nasreddin’s son got on the donkey, and they started down the road into town.


A little while later, Nasreddin and his son came across’ some people on the road. The people looked at the boy on the donkey with disapproval.’ One person said, “Look at that healthy young boy! Can you believe today’s young people? They have no respect- for their parents. That boy rides on the donkey, and his poor father has to walk:’
When the boy heard this, he was very unhappy. He asked his father to ride the donkey instead of him. So Nasreddin got on the donkey, and the boy walked next to him. Soon they met another group of people on the road. One person said, “Well, look at that! That poor boy has to walk while his father rides the donkey”.

بخش 1 فارسی

در بخش 1 فارسی مهارت درک مطلب شما نمی توانید همه را راضی کنید در زبان انگلیسی آموزش داده می شود.

شما نمی توانید همه را راضی کنید.

داستان هایی درباره ناصرالدین ، معلم و فیلسوف مربوط به دهه 1200 ، در بسیاری از کشورها مشهور است. این داستان ها ما را می خنداند و همچنین درسی درباره مردم به ما می آموزد.

یک روز ، ناصرالدین خواست پسر کوچک خود را به شهر ببرد.
“شما می توانید الاغ را سوار شوید.” او به پسرش گفت ، “و من در کنار تو قدم خواهم زد:” پس پسر ناصرالدین سوار الاغ شد و آنها از جاده به شهر رفتند.

کمی بعد ، ناصرالدین و پسرش در جاده با چند نفر روبرو شدند. مردم با مخالفت به پسر روی خر نگاه کردند. یک نفر گفت: “به آن پسر جوان سالم نگاه کنید! آیا می توانید جوانان امروز را باور کنید؟ آنها هیچ احترامی برای پدر و مادرشان قائل نیستند. آن پسر سوار الاغ می شود و پدر بیچاره اش باید راه برود:”
پسر با شنیدن این حرف خیلی ناراضی شد. او از پدرش خواست که به جای او سوار الاغ شود. پس ناصرالدین سوار الاغ شد و پسرک در کنارش قدم زد. به زودی آنها با گروه دیگری از مردم در جاده دیدار کردند. یک نفر گفت ، “خوب ، به آن نگاه کن! آن پسر بیچاره باید راه برود در حالی که پدرش بر الاغ سوار می شود”.

آموزش آنلاین مهارت درک مطلب شما نمی توانید همه راضی کنید در زبان انگلیسی

بخش 2 انگلیسی

در بخش 2 انگلیسی مهارت درک مطلب شما نمی توانید همه را راضی کنید در زبان انگلیسی آموزش داده می شود.

After the people walked away, Nasreddin told his son to get on the donkey with him. “No one can criticize+ us now;’ he said. But soon they met two old men on the road. The men looked at Nasreddin and his son with disapproval. “That poor donkey looks very tired;’ one of the men said. Nasreddin stopped the donkey and got off. Then he said to his son, “The best thing is for both of us to walk. Then no one can criticize us:’ So Nasreddin and his son walked down the road, and the donkey walked behind them. Soon they met some more people on the road. One person said, “Just look at those fools.” Both of them are walking in this hot weather, and no one is riding the donkey. How stupid they are!”

بخش 2 فارسی

در بخش 2 فارسی مهارت درک مطلب شما نمی توانید همه را راضی کنید در زبان انگلیسی آموزش داده می شود.

بعد از اینکه مردم دور شدند ، ناصرالدین به پسرش گفت که با او سوار الاغ شو. “اکنون هیچ کس نمی تواند ما را مورد انتقاد قرار دهد.” او گفت. اما به زودی آنها در جاده با دو پیرمرد روبرو شدند. مردان با نارضایتی به ناصرالدین و پسرش نگاه کردند. “آن خر خراب به نظر خیلی خسته است.” یکی از مردها گفت. ناصرالدین خر را متوقف کرد و پیاده شد. سپس به پسرش گفت ، “بهترین کار این است که هر دوی ما راه برویم. سپس هیچ کس نمی تواند ما را مورد انتقاد قرار دهد:” بنابراین ناصرالدین و پسرش در جاده قدم زدند و خر نیز پشت سر آنها راه افتاد. به زودی با افراد بیشتری ملاقات کردند در جاده. یک نفر گفت ، “فقط به آن احمق ها نگاه کن.” هر دو در این هوای گرم قدم می زنند ، و هیچ کس سوار الاغ نمی شود. چقدر احمق هستند! “

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0