مهارت شنیداری زبان انگلیسی کشور کانادا (Canada)

در اینجا آموزش مهارت شنیداری زبان انگلیسی با موضوع کشور کانادا (Canada) آورده شده است.

بخش اول

در این بخش مهارت شنیداری زبان انگلیسی با موضوع کشور کانادا (Canada) آورده شده است.

My sister had never been to Canada but came for a visit last April. I picked her up at the airport in Toronto and drove her through the traffic and multilane highways, past the grape vines and peach trees to Niagara Falls, where I live. She was very tired from the flight and soon slept.  The first day we walked to see the Falls. The spray from the Falls drifts high into the air and across the people standing to watch. There are people from all over the world watching the water and using their cameras. Because it was April there was still ice beside the water, huge chunks of ice that looked like white rocks. In the river there were floating pieces of ice moving downstream.  

خواهرم هرگز به کانادا نرفته بود اما آوریل گذشته برای ملاقات آمد. من او را در فرودگاه تورنتو سوار کردم و او را از طریق بزرگراه های ترافیکی و چند خطی عبور دادم ، از انگور و درختان هلو عبور کردم تا به آبشار نیاگارا ، جایی که من زندگی می کنم ، رسیدم. او از پرواز بسیار خسته بود و زود خوابید. روز اول برای دیدن آبشار قدم زدیم. قطره های آب از آبشارها به هوا و در افرادی که برای تماشا ایستاده اند می ریخت. افرادی از سراسر جهان در حال تماشای آب و استفاده از دوربین های خود هستند. از آنجا که ماه آوریل بود ، هنوز یخ در کنار آب وجود داشت ، تکه های عظیمی از یخ که شبیه سنگ های سفید بود. در رودخانه قطعات یخ شناور وجود داشت که به سمت پایین حرکت می کردند.

بخش دوم

در این بخش ادامه مهارت شنیداری زبان انگلیسی با موضوع کشور کانادا (Canada) آورده شده است.


The next day we went to the town where the Niagara River joins Lake Ontario. The weather was warm. We walked a long way and our feet were hot, so we went down to the edge of the water to put our feet in. One toe in was enough! The water was so cold it made our feet ache! A piece of ice drifted beside our feet. I put one foot in for a second then out, as the pain of the cold went right through me! My sister could not understand how it could be so warm, but there was still ice.  

روز بعد به شهری رفتیم که رود نیاگارا به دریاچه انتاریو می پیوندد. هوا گرم بود. راه زیادی را طی کردیم و پاهایمان داغ بود ، بنابراین به لبه آب رفتیم تا پاهایمان را داخل کنیم. یک انگشت پا کافی بود! آب آنقدر سرد بود که پای ما درد می کرد! یک تکه یخ کنار پاهای ما رفت. یک پا را برای یک ثانیه وارد کردم و سپس بیرون آمدم ، زیرا درد سرما مستقیماً در من جریان داشت! خواهرم نمی تواند بفهمد چگونه می تواند اینقدر گرم باشد ، اما هنوز یخ وجود داشت.

مهارت شنیداری زبان انگلیسی کشور کانادا (Canada)

بخش سوم

در این بخش ادامه مهارت شنیداری زبان انگلیسی با موضوع کشور کانادا (Canada) آورده شده است.


Another day we went to see my daughter; she is living on a farm an hour’s drive away. We walked through her trees; the buds were starting to turn into leaves. We stopped and looked at the spring wildflowers. We climbed across a creek by walking over a fallen tree. We saw the footprints of raccoons by the water. There was fresh air and sunshine and blue sky.  On the way home we stopped for hamburgers and fries at a drive-through restaurant. She had never been to a drive-through restaurant before. Then we went to a donut shop.

یک روز دیگر به دیدار دخترم رفتیم. او در مزرعه ای با یک ساعت رانندگی زندگی می کند. از میان درختان او عبور کردیم. جوانه ها کم کم به برگ تبدیل می شدند. ایستادیم و به گلهای وحشی بهاری نگاه کردیم. با عبور از روی درختی که بر روی نهر افتاده بود بالا رفتیم. ردپای راکون ها را کنار آب دیدیم. هوای تازه و آفتاب و آسمان آبی وجود داشت. در راه بازگشت به خانه برای خوردن همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده در یک رستوران رانندگی ایستادیم. او قبلاً هرگز به رستوران رانندگی نرفته بود. سپس به مغازه شیرینی فروشی رفتیم.

بخش چهارم

در این بخش ادامه مهارت شنیداری زبان انگلیسی با موضوع کشور کانادا (Canada) آورده شده است.


There are no donut shops where she lives. There was a choice of 20 different types of donut: some round, some with holes, some with frosting, some with jam inside–each was different.  The days passed quickly, and soon it was time to take her back to the airport. Some of the trees now had leaves; some of the tulips were now blooming. It was hard to say goodbye to my sister. I hope we can visit again soon.

هیچ مغازه شیرینی فروشی در محل زندگی او وجود ندارد. بین 20 نوع دونات انتخاب می شد: برخی گرد ، برخی با سوراخ ، برخی با یخ زدگی ، برخی با مربا در داخل -هر کدام متفاوت بود. روزها به سرعت گذشت و به زودی زمان بازگشت او به فرودگاه فرا رسید. برخی از درختان اکنون برگ داشتند. برخی از لاله ها در حال شکوفایی بودند. خداحافظی با خواهرم سخت بود. امیدوارم بتوانیم به زودی دوباره به آنجا سر بزنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0