نگرش هنری

هنر مانند علم و دین معرف نوعی تعامل عقلانی درباره واقعیت است. این تأمّل عقلانی در سطح تجربه زیبایی شناختی روی می‌دهد و با چهار هدف تصویری مطابق با رهیافت های هنری بنیادینی که رئالیستی ساختاری، رمانتیک و سمبولیستی نامیده‌اند مشخص میشود. این رهیافت ها را فقط به لحاظ نظری می‌توان از یکدیگر تفکیک کرد در عرصه عمل هیچ گاه در حالت ناب و خالص وجود ندارند بلکه به شکل های گوناگون با هم مرتبط اند. رفتارهای مزبور در آثار و جنبش های مختلف نمود می‌یابند و ویژگی های شان را مشخص می‌کنند که در این میان نقش یکی از آنها بارزتر است. برای مثال در نقاشی‌های سزان می توان گرایش های رئالیستی، رومانتیک و سمبولیستی را بازشناخت اما گرایش ساختاری بر سایرین برتری دارد بنابراین هم در تحول هنری سده نوزدهم و هم در تحول مدرنیسم می‌توان الگوی مذکور را تشخیص داد.

رهیافت رئالیستی:

 به واقعیت محسوس و قابل ادراک مربوط می‌شود جویای بازآفرینی یک تصویر واقعی است تا آن را وارد بخش خودآگاهی کند و مفهوم واقعیت را دریابد.

رهیافت ساختاری:

با اصول زیبایی شناختی نظم سر و کار دارد اصولی که بر پایه آنها نمود های مجزا با یکدیگر متقابلا ارتباط برقرار می‌کنند و می‌توان از ترکیب شان کلیتی بصری پدید آورد. این رهیافت می‌کوشد از طریق ترفیع واقعیت به صورت یک نظم زیبایی شناختی، بر واقعیت چیره شود.

رهیافت رومانتیک:

به منویات عاطفی و ذهنی مربوط می‌شود. می‌کوشد از طریق تجربه جهان واقعی به مثابه بیان احساس شخصی با واقعیت وحدت یابد.

رهیافت سمبولیستی: با امر « فراحسی » سر و کار دارد. می‌کوشد از طریق تعبیر به واقعیت معنا بخشد و واقعیت فراتر رود.

Select your comment provider from settings.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0