تأسیس علم زیبایی شناسی بومگارتن: کشف جهان زیبایی

در این مقاله، به موضوع تاسیس علم زیبایی شناسی و نقش بومگارتن، فیلسوف آلمانی، در توسعه این حوزه خواهیم پرداخت. تاسیس علم زیبایی شناسی یکی از پیشرفت‌های مهم در حوزه هنر و فلسفه است و تحت تأثیر نظریات بومگارتن به عنوان پدیدآورنده اصلی زیبایی شناسی، شکل گرفته است. این مقاله با بررسی تکامل این حوزه و نظریات بومگارتن درباره زیبایی شناسی، به درک بهتری از این علم و نقش آن در هنر می‌پردازد.

تاسیس علم زیبایی شناسی

بومگارتن و نقش او در زیبایی شناسی

یکی از مهمترین فیلسوفانی که به تأسیس علم زیبایی شناسی پرداخته است، الکساندر گوتلیب بومگارتن بود. او در سال 1758 کتابی با عنوان “ادراک امر محسوس یا زیبایی شناسی” را منتشر کرد و واژه “زیبایی شناسی” را برای اولین بار در زمینه فلسفه معرفی کرد. بومگارتن، شاگرد لایبنیتس و نیتسه بود و با تألیف این کتاب، هدف اصلی خود را در توسعه نظریه جامع هنری و علمی بیان کرد.

زیبایی شناسی به عنوان دانش ادراک حسی

بومگارتن زیبایی شناسی را به عنوان دانش ادراک حسی تعریف می‌کند. او معتقد است که زیبایی شناسی باید به صورت قواعد منطقی و علمی بررسی شود و نمی‌تواند صرفاً تابع دانش منطقی باشد. بر اساس دیدگاه او، زیبایی شناسی به شناخت امور حسی و تجربه‌های زیبایی مربوط می‌شود و نقش مهمی در فهم ماهیت هنر دارد. بومگارتن با بررسی و تحلیل تجربه هنری و ارتباط آن با حس و احساس، به دستاوردهای بزرگی در زمینه زیبایی شناسی رسید. او معتقد است که زیبایی شناسی باعث تشکیل و خلق اثر هنری می‌شود و باید معمای هنر را حل کند. در نگاه بومگارتن، زیبایی شناسی و تجربه زیبایی می‌تواند به صورت پویا و خلاقانه ارائه شود و شکل و فرم اثر هنری نقش مهمی در این تجربه دارد.

معیارهای حاکم بر اثر هنری در قرن های گذشته

تأثیر آراء افلاطون و ارسطو

تا قرن هفدهم، قوانین حاکم بر اثر هنری و معیار داوری هنری تحت تأثیر آراء افلاطون و ارسطو و اندیشه های رواقیون قرار داشت. این دیدگاه ها و اندیشه ها، تأثیر قابل توجهی بر فهم زیبایی در اون زمان داشتند و معیارهای مذکور براساس آن‌ها تشکیل می‌شدند.

ظهور رویکرد خرد باور

اما با ظهور رویکرد خرد باور، معیارهای زیبایی شناسی تدریجاً تغییر کردند. این رویکرد، به تدریج معیارهای مذبور را به ماهیتی منظم، سامانمند و عقل گرا تبدیل کرد. به این ترتیب، دیدگاهی جدید به زیبایی شناسی بخشیده شد و اصول و قواعد جدیدی برای ارزیابی زیبایی در نظر گرفته شد.

نوشته های زیر را نیز بخوانید

علم زیبایی شناسی قبل از کانت

زیبایی شناسی شان وجودی

قبل از کانت، زیبایی شناسی به عنوان زیبایی شناسی شان وجودی (entomologic) در نظر گرفته می‌شد. این دیدگاه معتقد بود که زیبایی یک واقعیت موجود و مستقل است که در آن هنر و حسن به عنوان تجلیات آن طرفی و وجود شناسانه به شمار می‌آیند. به این ترتیب، هنرمند خود را به حساب نمی‌آورد و اثر هنری بی‌نام و نشان بود.

زیبایی شناسی در دیدگاه مدرن

زیبایی به عنوان یک مفهوم ذهنی

با ظهور دیدگاه مدرن در زیبایی شناسی، زیبایی به عنوان یک مفهوم ذهنی در نظر گرفته می‌شود. به این معنی که زیبایی یک مسئله ذهنی است و مرجع آن نه خود موجودیت، بلکه ذهن فرد است که در تعریف زیبایی نقش دارد. در این رویکرد، نبوغ هنرمند باعث به وجود آمدن اثر هنری می‌شود و ذهن هنرمند بازتابی از زیبایی است که در آثار او نمایان می‌شود.

زیبایی شناسی بومگارتن: ادراک حسی و پیوند حس و خرد

  1. حدود سال 1758الکساندر گوتلیب بومگارتن کتابی با عنوان ادراک امر محسوس یا زیبایی شناسی منتشر کرد او برای اولین بار واژه زیبایی شناسی را وارد حوزه مباحث فلسفی کرد .
  2. بومگارتن از نظر فلسفی پیرو لایب نیتس بود و این کتاب را در ابتدا برای پر کردن جای خالی ادراک حس زیبایی در کار فلسفی استادش نوشت و سپس در صدد ایجاد نظریه جامع هنری و علمی تازه ای برآمد.
  3. از نظر بومگارتن زیبایی شناسی نخستین پله در شناخت امور حسی جهان است . اما با آگاهی علمی از طبیعت و تحلیل زیبایی از دیدگاه اخلاق تفاوت ماهوی دارد.
  4. بومگارتن با مطرح کردن احساس در مقابل خرد حوزه هنر را از فلسفه عقلی جدا کرد .
  5. در حوزه زیبایی شناسی اثر هنری به عنوان شی(ابژه) مورد پژوهش قرار می گیرد و از این رویکرد تجربه انسان در خصوص هنر سرچشمه دانش او در مورد ماهیت هنر قرار گرفت.
  6. تجربه هم خاستگاه و مقیاس دریافت هنری است و هم موجد خلق و آفرینش اثر هنری است. زیبایی شناسی از تجربه هنری سخن می گوید و در پی آن است تا معمای هنر را حل کند. در این حوزه اثر هنری از در هم آمیختگی تجربه لذت، احساس و انفعال تشکیل شده است .
  7. بومگارتن تحت تاثیر روحیه دوران خود یعنی ستایش علم قرار داشت و در پی آن بود تا زیبایی شناسی را همانند علوم طبیعی به صورت قاعده مند و علمی ارائه کند. معتقد بود که حقیقت هنری با حقیقت علمی در تعارض نیست .
  8. از دستاوردهای بومگارتن نظر او در مورد شعر است او بر خلاف پیشینیانش اعلام کرد که شعر تصویرگری نیست بلکه شاعر واژگان را برای زنده و بیدار کردن تصورات حسی – شهودی مخاطب به کار می گیرد . شعر یعنی قابلیت ایجاد حس لذت. نه از راه تصویر بلکه از طریق حس واژگان .

رویکرد بومگارتن:

  1. زیبایی شناسی یعنی دانش ادراک حسی
  2. زیبایی شناسی صرفا تابع دانش منطقی نیست بلکه واجد استقلال منطقی خویش است.
  3. زیبایی شناختی کمال خاص خود را ارائه می کند.

بومگارتن و پیشگامی در زیبایی‌شناسی: پیامدهای کلمه “استتیک” در فلسفه

در قرن هجدهم، الکساندر گوتلیب بومگارتن، فیلسوف آلمانی، کتابی به نام “ادراک امر محسوس یا زیبایی‌شناسی” منتشر کرد و واژه “زیبایی‌شناسی” را برای اولین بار به مباحث فلسفی وارد کرد. این اقدام بومگارتن به منظور پرکردن جای خالی در فلسفه استادش، لایبنیتس، در حوزه ادراک حس زیبایی بود. اما هدف وی بیشتر از این بود و او در تلاش بود تا یک نظریه جامع هنری و علمی تازه را بیان کند.

با توجه به بومگارتن، زیبایی‌شناسی اولین قدم در شناخت امور حسی جهان است. اما با آگاهی علمی از طبیعت و تحلیل زیبایی از دیدگاه اخلاق، مفهوم زیبایی تغییر می‌کند. او تلاش کرد تا احساس را در مقابل خرد جدا کند و حوزه هنر را از فلسفه عقلی متمایز کند.

در زیبایی‌شناسی، اثر هنری به عنوان شی مورد پژوهش قرار می‌گیرد و تجربه انسان درباره هنر، منبع دانش او درباره ماهیت هنر می‌شود. تجربه همچنین خاستگاه و مقیاس دریافت هنری است و همچنین موجب خلق و آفرینش اثر هنری می‌شود. زیبایی‌شناسی به تجربه هنری می‌پردازد و هدفش حل کردن معمای هنر است. اثر هنری از ترکیب تجربه لذت، احساس و انفعال شکل می‌گیرد.

بومگارتن تحت تأثیر روحیه دوران خود، ستایش علم، قرار داشت و تلاش می‌کرد تا زیبایی‌شناسی را به صورت قاعده‌مند و علمی، همانند علوم طبیعی، ارائه دهد. او باور داشت که حقیقت هنری با حقیقت علمی در تعارض نیست.

 

Select your comment provider from settings.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0