دیوید هاکنی

پاپ آرت به دو قسمت پاپ آرت انگلیسی و پاپ آرت آمریکایی تقسیم می شود. 

دیوید هاکنی:David Hockney ( نقاش ، طراح وچاپگر، و عکاس انگلیسی ، 1937)

درکالج سلطنتی ( لندن ) آموزش دید ( 1959-1962)،ودرآنجا با کیتاج آشنا شد . تحت تاثیراو به نقاشی پیکرنما وبهره گیری از منابع ادبی روی آورد. درزمانی که هنوز هنرآموز بود ، به چاپگری می پرداخت . با یک سلسله باسمه شانزده تایی تحت عنوان ترقی آدم هرزه که درآن، کار روایی هوگارت به همین نام را با تجربیات شخصی اش ازنیویورک درآمیخته بود . چون هنرمندی با استعداد معرفی شد. سپس ، در نمایشگاه « معاصران جوان » شرکت کرد (1962)و چهار نقاشی به شیوه های مختلف را با عنوان کلی تظاهرات تنوع به نمایش گذاشت. پیکاسو بیشترین تاثیر رادرتحول بعدی کارهاکنی داشت .

 بعداً چندسالی درکالیفرنیا اقامت گزید ( 1967-1963) ، و موضوعهای زندگی بورژواها را نقاشی کرد. بیش از پیش به طبیعتگرایی روی آورد و همچنین به چاپگری و تصویرگری شعر پرداخت .درخلال سالهای بعد، چند پرده دوپیکری را با اسلوب واقعنمایی کشید (مثلاً آقا و خانم کلارک وپرسی ، 1970-1971) دفتری از طراحیهایش را با عنوان سفرهایی با قلم ، مداد و مرکب به چاپ رسانید ( 1978) . طی سالهای بعد ،در زمینه طراحی صحنه فعال بود ، ( مثلاً: نی سحرآمیز موتسارت -1978).

او که گهگاه عکاسی می کرد ، ازاوایل دهه 1980 ، دست به تجربه هایی در فتوکلاژ زده است که تصویرهایی همزمان درنقاشی کوبیست را به یاد می آورند. ازجمله دیگر آثارش : مادوپسر به هم چسبیده ایم ( 1961) .نخستین ازدواج ( 1962) ، مردی زیردوش 0 1964) ، تکچهره احاطه شده با وسایل هنری (1965) ، حلقه لاستیکی غوطه ور دراستخر شنا ( 1971). دیوید هاکنی نقاش بزرگ بریتانیایی فراتر از پاپ آرت است در ادامه آثارش تغییر می کند. هاکنی از رویال آف کالج اخراج شد. اما تبدیل به بزرگ ترین ستاره هنر نیمه دوم قرن 20 می شود.

شخصیت پیکاسو

شخصیت هاکنی

نمونه بارز یک شخصیت مدرن و آوانگارد است.

نمونه بارز پست مدرن و پست آوانگارد است

شخصیتش بی تفاوت به هنجارهای اجتماعی است.

بازی با هنجارهای اجتماعی پز شخصیتش رنج کشیده و بیگانه با ارزش های جامعه، منتقد رادیکال اتفاقات و عصبی نیست خوش بین بازیگوش خوشحال و شاد که در اثارش مشاهده می کنید.

( در اثار و شخصیت وارهول نیز وجود دارد)

پیکاسو در اکثر عکس ها نیمه برهنه، بدن پشمالو، قد کوتاه و شرت

هاکنی با عینک مسخره، لباس های رنگی، دیوانه بازی هایش، گویای درک از تحولات دنیای معاصرش دارد.

در جوانی هاکنی گیج شده بود در هنر و بن بست رسیده بود. ( دوستش کیتاج می گوید به دورو برت نگاه کن- این جمله هاکنی را متحول می کند.)

 هاکنی عاشق پیکاسو بود. گویی گفتگویی را ادامه می داد که افرادی چون پیکاسو نیز درگیر آن بودند. و می گوید که همان گفتمان پیکاسو را دنبال می کند.

مکانیسم دیدن از مهم ترین فعالیت هاکنی بود. او مثل بقیه پاپ آرت ها قوطی چایی کار کرد. وارهول قوطی سوپ

هاکنی

رنسانس

چهارچوب بوم رنسانسی به بعد را می شکند.

رنسانس برای اولین بار پنجره ای درست کرد به نام قاب بر مبنای نظم پرسپکتیوی

هاکنی پرسپکتیو را مطالعه می کند اما در کارش استفاده نمی کند.

پرسپکتیو نمادی از وحدانیت و مسحیت است. همه چیز به یک نقطه ختم می شود.

 

ونگوگ در صندلیش و

پیکاسو و کوبیست می خواهند پرسپکتیو را از بین ببرند. اما هاکنی از بین نمی برد بلکه معکوس می کند.

در کلاسیک نقطه گریز وجود دارد

هاکنی آن را به ما نزدیک می کند.و در صحنه قرار می دهد. نقطه گریز، مخاطب است.

نقطه گریز در کلاسیک در جایی خارج از تصویر و دور از ماست

 

1- تنوع زیاد سبک کاری دارد-(اندی وارهول می گوید هنرمند باید یک هفته اکسپرسیونیسم اتنزاعی باشد هفته بعد پاپا آرت و هفته بعد… تنوع سبک شناختی باید داشته باشد.)

2- هاکنی دهه 70- واقع گرایانه تر می شود.

3- دهه80 به عکاسی رو می آورد-

 اعتقاد هاکنی: جلوی عکس بیشتر از 30 ثانیه نمی توان ایستاد اما نقاشی ماجرا دارد. اما علاوه بر تنفری که از عکاسی داشت. کولاژ های عکاسی به وجود می آورد.

4- کشف فضای تصویری واقعیت متکثر- شباهت با کوبیست دارد اما تفاوتش، خلق اثر از صفر نیست و عکاسی است- بازبینی آن چیزی که در جهان موجود است. واقعیت را تکه تکه می کند. در ترکیب نهایی بخشی از خودش مانند دست یا پا را قرار می دهد.

5- اثری روی پل معروف نیویورک خلق می کند که باعث می شود (بر هم زدن نظم دکارتی که بین من بیننده و توی دیده شونده یا ابژه برقرار است.من می شوم بخشی از اثری که دارم می بینم. هاکنی این دو را به  هم می آمیزد ابژه بهم می ریزد در این مسئله درک شناخت شناسی پست مدرنیسم در آثار هاکنی دیده می شود.

6- دهه90 پروژه تحقیقاتی انجام می دهد. تاریخ هنر را از نقاشان رنسانسی تا حدود مدرنیسم بررسی می کند.

کتابی می نویسد به عنوان” دانش پنهان” 2001 انتشار می دهد. می گوید هنرمندان از رنسانس به بعد از تکنولوژی های بصری در آثارشان استفاده می کنند.مثل عدسی ها اتاقک های تاریک و آینه ها و …

مورخین واکنش نشان دادند و گفتند که می خواهد استادان بزرگ را به سخره بگیرد و قدرت طراحی آت ها را زیر سوال ببرد.

7- اما حکم اصلی هاکنی:  جهان با واسطه درک می شود.( از استادان بزرگ معصومیت زدایی می کند- نقاشان کلاسیک دیگر فرا واقعی و نابغه نیستند)

8- به آمریکا می رود مخصوصا لس انجلس شهری پست مدرن است. و مناظر آن جا را کار می کند و رجوع به منظره نگاری بریتانیایی دارد. رمانتیک در آثارش ظاهر می شود که به طرز عجیبی به تکنولوژی ختم می شود.

9- از تکنالوژی معاصر مثل تب لت، لمسی ها و..در آثارش استفاده می کند.

Select your comment provider from settings.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0