مهارت شنیداری زبان انگلیسی عروسک من (my doll)

در این نوشته قصد داریم مهارت شنیداری زبان انگلیسی با موضوع عروسک من (my doll) آورده شده است.

بخش اول

در این بخش مهارت شنیداری زبان انگلیسی با موضوع عروسک من (my doll) آورده شده است.

has-text-align-left" dir="ltr">When I was an infant, I got a rag doll.  It was a very plain, little doll, and it wore a clown outfit and a clown’s hat.  I used to take that doll to bed with me every night.  I couldn’t go to bed without my doll.
My mother used to pretend that the doll was talking to me.  She would make the doll dance and sing songs.  I would talk to the doll.  My mother would answer for the doll, but I was a baby, and I thought that the doll was actually talking to me.  That doll was my best friend.  I took her everywhere.  One time I took her to a store with me, and I left her on a shelf in the store.  

وقتی بچه بودم، یک عروسک پارچه ای گرفتم. این یک عروسک ساده و کوچک بود و لباس دلقک و کلاه دلقک به سر داشت. من آن عروسک را هر شب با خودم به رختخواب می بردم. من نمی توانستم بدون عروسکم به رختخواب بروم.
مادرم وانمود می کرد که عروسک با من صحبت می کند. او عروسک را وادار به رقصیدن و خواندن آهنگ می کرد. من با عروسک صحبت می کردم. مادرم جواب عروسک را می داد، اما من بچه بودم و فکر می کردم که عروسک در واقع با من صحبت می کند. آن عروسک بهترین دوست من بود. همه جا بردمش یک بار او را با خودم به یک فروشگاه بردم و او را در قفسه ای در فروشگاه گذاشتم.

large">مهارت شنیداری زبان انگلیسی عروسک من (my doll)

بخش دوم

در این بخش ادامه مهارت شنیداری زبان انگلیسی با موضوع عروسک من (my doll) آورده شده است.

We were halfway home when I realized that I didn’t have my doll with me. I was very upset.  My mother and I rushed back to the store.  My doll was still there. I was so relieved.  I hugged my doll, and I promised myself that I would never leave her anywhere again.  I couldn’t imagine life without that doll.  Through the years, the doll became less important in my life. 
I had other things to do, but the doll still sat on my bed during the day, and I still took it to bed at night.  I gave that doll a lot of love when I was little.  In fact, I loved the doll so much that she looks tattered and torn now.  

نیمه راه خونه بودیم که فهمیدم عروسکم همراهم نیست. خیلی ناراحت شدم. من و مادرم سریع به مغازه برگشتیم. عروسک من هنوز آنجا بود. خیلی راحت شدم عروسکم را در آغوش گرفتم و به خودم قول دادم که دیگر او را جایی رها نکنم. نمی توانستم زندگی را بدون آن عروسک تصور کنم. با گذشت سالها، اهمیت عروسک در زندگی من کمتر شد.
من کارهای دیگری داشتم، اما عروسک همچنان در طول روز روی تخت من می نشست و من همچنان آن را در شب به رختخواب می بردم. وقتی کوچک بودم به آن عروسک عشق زیادی می دادم. در واقع من آنقدر این عروسک را دوست داشتم که اکنون درهم و پاره به نظر می رسد.

بخش سوم

در این بخش ادامه مهارت شنیداری زبان انگلیسی با موضوع عروسک من (my doll) آورده شده است.


There are parts of her face and hands that are almost worn away.  I had a lot of other toys when I was little, but none of them were ever so important as that doll.  I don’t play with toys anymore, but that doll is still in my room.  She sits in a special chair in the corner. I’ll always have that doll.  No matter how worn out she is, I’ll always keep her and cherish her as a part of my early childhood.

قسمت هایی از صورت و دستان او تقریباً فرسوده شده است. وقتی کوچک بودم اسباب‌بازی‌های زیادی داشتم، اما هیچ‌کدام به اندازه آن عروسک مهم نبودند. من دیگر با اسباب بازی بازی نمی کنم، اما آن عروسک هنوز در اتاق من است. روی صندلی مخصوص گوشه ای می نشیند. من همیشه آن عروسک را خواهم داشت. مهم نیست چقدر فرسوده است، من همیشه او را نگه می دارم و او را به عنوان بخشی از اوایل کودکی ام گرامی می دارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0