هنر در نظر افلاطون

تراژدی و کمدی در رساله میهمانی:

موضوع رساله مهمانی عشق و زیبایی است.

 

میهمانی

جمهوری

تراژدی و کمدی

معنای پسندیده

معنای ناپسند

نوشتن تراژدی و کمدی

یک نفر می تواند هر دو را بنویسد(توجه به ذات)

هر کس فقط یک کار باید داشته باشد( تقسیم کار به لحاظ اجتماعی)

آموزش فلسفه

از چندگانگی آغاز و در انتها فراتر می رود

از چندگانگی آغاز و در انتها فراتر می رود

شاعر و نقاش

به آفرینش می پردازد و مقلد زیبایی است مانند دمیورژ

سه مرتبه از حقیقت دور نیست.

مقلد است و محصول بی ارزش است.

   

با مردم سخن می گوید مثل آموزگار و سیاست مدار

     

آنکه هم به چیزها هم به ذات چیزها توجه دارد فیلسوف است نه هنرمند. هنرمند هریک به هنری می پردازد.

افلاطون از شاعر تراژدی سرا انتقاد می کند زیرا وی جوهر فضیلت را نمی شناسد. غرض وی مخالفت با شاعری نیست. بلکه می گوید شاعر حقیقی باید به جوهر فضیلت دست یافته باشد.

در انتهای میهمانی در پاسی از شب فقط سقراط، آریستوفان (نویسنده کمدی) و آگاثون (تراژدی نویس ) بیدار ماندند و بحث کردند. در انتها هر دو خواب می روند.

1- سقراط آن دو را خواب می کند.

2- آن دو از سخن وی چیزی در نمی یابند.

یعنی این دو “از روی هنر( دانش)” نمی نویسند. از روی هنر: یعنی فلسفه آنکه از روی هنر بنویسد می تواند هم کمدی هم تراژدی بنویسد.

در نتیجه هنر یا میمسیس واقعی بر دانش استوار است.

در پایان رساله سوفیست نیز تولید یا میمسیس بر دو نوع با دانش و بی دانش بود.

چرا افلاطون در کتاب دهم جمهوری صورتگری را تقلید می نامد و به انتقاد از آن می پردازد؟

الف: هنر، حقیقت و دانش

ب: انحطاط هنر در زمان افلاطون

 

الف: هنر، حقیقت و دانش:

هنر مورد نظر افلاطون، مبتنی بر دانش است.

از آنجایی که صورتگر سه پله از حقیقت دور است. صورتگر تخنه یا فن صورتگری می داند و فاقد الهام از فرشتگان هنر است.یعنی آنچه به نظر افلاطون برای اصیل بودن هنر ضروری است. صورتگر چون تراژدی نویس از روی دانش هنر نمی ورزد. انتقاد افلاطون از نقاش و شاعری است که بازگو کردن یکی از حرفه هاست.

 

کارشاعر یا نقاش، رو نوشت برداری یا بازآفرینی مطلق چیزها نیست. بلکه هنرمندباید به شیوه خود به اصل و حقیقت نظر داشته باشد.

افلاطون با رئالیسم و ناتورالیسم مطلق در هنر مخالف است.

دانش هنر با الهام از خدایان پیوند دارد.

در میهمانی، دیوتیم می گوید. فلسفه و عشق هر دو یکی هستند و تلاش برای تملک زیبا و خوب دارند. او از دو گونه زایش در عرصه محسوس و سپس نظاره خود زیبایی می داند.

 زایش نوع اول در جسم روی می دهد. آمیزش زن و مرد زایشی الهی است که وجهی از جاودانگی است.

زایش نوع دوم در نفس است که حاصل بارآوریشان فرزانگی و فضایل دیگر است. شاعران و صاحبان حِرف که خلاق باشند.

 

در تیمائوس و کریتاس، شاعر و نقاش مثبت و پذیرفتنی است. زیرا تقلید در این دو رساله تقلید از زیبایی است نه از طبیعت که ناتورالیسم خوانده می شود. این جمله ” همانندی داشتن” حاصل تقلید از زیبایی است.

هنر در نظر افلاطون با زیبایی و زایش در زیبایی پیوند اساسی دارد.

در میهمانی شاعری گونه ای زایش در زیبایی خوانده شده است. زایشی که در نفس روی می هد.

در کریتیاس صورتگری تقلید از زیبایی یا آفرینش همانند زیبایی دانسته شده است.

در منون افلاطون، فیدیاس، پیکرتراش یونانی قرن 5 ق ب را سازنده آثار زیبا می نامد.

در جمهوری هنرمند واقعی نشانه جو و ردیاب طبیعت زیبایی و لطف توصیف شده است.

هنر مورد پذیرش افلاطون

آفرینش در زیبایی یا آفرینش زیبایی دانست. لازمه آفرینش هنری دانش به زیبایی و شناخت حقیقت خواهد بود. این هنر نزدیک به حقیقت نه سه مرتبه دور از آن است.

میمسیس ناپسند در نظر افلاطون بی اعتنا به حقیقت و زیبایی است.

نقد میمسیس به وسیله افلاطون نمودار انحطاط هنر از هنر و حقیقت و در نتیجه آ« سیطره پندار و توهم در عرصه هنر را نشان می دهد.

ب: انحطاط هنر در عصر افلاطون:

سیطره سوفیست ها و گرایش روزافزون هنر به رئالیسم

هم سویست ها باعث ایجاد توهم در زمینه اندیشه هم هنرمندان باعث ایجاد پندار و توهم در زمینه هنر

هر دو به جای آموزش مردم به گمراه نمودن ایشان می پردازند. مردم گمان می کردند که سوفیست ها و هنرمندان دارای فضیلت هستند در صورتی که این چنین نبود.

Select your comment provider from settings.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0