گفتگو بدون عنوان!

احسان میرحسینی متولد 1364،کارشناس ارشد نقاشی از دانشگاه شاهد تهران است. هنرمندی که خود را غرق در دنیای خط ها و رنگ ها کرده است. تصور پسربچه ای که تخته شاسی به دست سرقفلی کانون پرورش فکری بندرعباس بود برای یادگیری نقاشی با جوانی که چند سالی است به آموزش هنر در فضاهای علمی و پژوهشی می پردازد اثبات خواستن توانستن می باشد. او اکنون در کسوت استاد در دانشگاه های استان، زکات اندوخته های حرفه ای خود را به دانشجویان و هنر آموزان علاقه مندی که نیاز به آموزش علمی و آکادمیک هنری را در رشته های وابسته به نقاشی احساس می کنند، ارائه می نماید. میل به خلق و آفرینش با او از گذشته ها همراه بود.آفرینش قاب هایی که ناگفته های گفتنی دارند.

احسان میرحسینی درجات علمی خود را در حالی طی کرد که استان هرمزگان با کمبود فضاهای آموزشی در زمینه هنر روبرو بود. کاستی های گذشته، هنرمند جوان امروز را حریص تر به سنت های هنری هرمزگان نموده تا بگوید اگر چه هرمزگان به علت دور بودن از مرکز کشور، هنرش پیشرفت علمی نتوانسته داشته باشد،اما همشهریان من هنرمندانی هستند به قدمت تاریخ منطقه خلیج همیشه فارس! دلیل این ادعا ،انتخاب برقع زنان هرمزگانی از سوی این هنرمند به عنوان پایان نامه دوره ارشدش می باشد. سه سال تلاش مداوم بر این پژوهش، زنده کردن دست بافت هنری را در پی داشت که رو به زوال بود. پذیرفته شدن این پژوهش و ارائه آن در سومین همایش انسانشناسی تصویری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در خرداد ماه سال جاری اثبات این تلاش است.

   ماهی ها همیشه زنده نیستند…

از پسر بچه ها وقتی می پرسی در آینده می خوایید چه کاره بشید می گن خلبان، دکتر یا پلیس ، رویای بچگی تان چه بود؟ 

رویاهای زیادی داشتم اما هدف یا شغل خاصی مد نظرم نبود؛ فقط می فهمیدم این مشاغلی که می شناسم و اطرافم وجود داره، هدف یا آرزوی من نیست. دنبال چیزی بودم که خیلی بزرگ تر از شغل هایی باشه که می شناسم. یه هدف متعالی. خانواده دوست داشتن دکتر بشم حتی تخصصم را هم تعیین کرده بودند. پدرم همیشه می گفت دکتر احسان میرحسینی متخصص قلب و عروق. چون مادربزرگم ناراحتی قلبی داشت و من باید دکتر می شدم و ایشون را درمان می کردم. یادم می آد از پدرم پرسیدم از دکتر بالاترم هست؟ یا می گفتم آخر آخر آدم به کجا می رسه؟ واژه دانشمند، پروفسور یا فیلسوف برام خیلی زیاد بود.

چه جذابیتی در هنر و رشته نقاشی دیدید که شما را مجاب به انتخاب و ادامه تحصیل در این وادی نمود؟

  من اکثر رشته های هنری را تجربه کردم اما نقاشی روز به روز پر رنگ تر از بقیه رشته ها شد. موقع نقاشی کردن زمان را احساس نمی کنم و در فضایی خارج از واقعیت به سر می برم. برای من دنیای رنگ ها، نقش ها و اشکال دنیای جذابی است. به نظر من نقاشی کشیدن کار بسیار دشواری است. بوم خالی و سفید شما را به مبارزه دعوت می کند.

شما برای انتقال افکار و احساستان روی بوم مدت ها درگیر فضای بوم هستید و در یک فرایند پر تنش و جذاب خط خطی کردن، رنگ گذاشتن حذف یا اضاف کردن اشکال؛ کار را به پایان می رسانید.

به نظر من آن جایی که هنرمند تصمیم می گیرد آخرین ضربه ی قلمو را بکشد و کار را تمام کند حساس ترین و باشکوه ترین لحظه ی نقاشی است. هیچ فرمول یا قاعده ی خاصی وجود ندارد که کی و چطور باید نقاشی تمام شود همه چیز به انتخاب و اختیار هنرمند است. گاهی می شود یک کار سال ها کامل نمی شود. البته این نکته را باید اضافه کنم که گاهی احساس می کنم نقاشی مرا انتخاب کرده تا من نقاشی را.

آقای احسان میرحسینی شما در مقطع دبیرستان دانش آموز رشته نقاشی بودید؟

  دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کردم. چون در بندرعباس آن زمان رشته نقاشی وجود نداشت. این نکته قابل تامل است که تا کنون نیز رشته نقاشی در کل استان هرمزگان برای پسران چه در مقطع هنرستان و چه در دانشگاه وجود ندارد. به دلیل تدریس در دانشگاه در رشته گرافیک شاهد این موضوع هستم تمام علاقه مندان به نقاشی مجبور به تحصیل در سایر رشته ها بویژه گرافیک هستند. برای دختران نیز فقط یک هنرستان وجود دارد که رشته نقاشی دارد.

برطرف نشدن چنین ضعف بزرگی از نظر شما که مجبور به پیمودن این راه بودید چه ضررهایی داشت؟

  این مسئله باعث از بین رفتن انرژی، زمان و هزینه فراوانی برای من شد. اگر چنین فضایی در این استان وجود داشت شاید بازدهی من چندین برابر می شد. یا افراد بیشتری وارد این فضا می شدند و امروز با کمبود نیروی متخصص روبرو نمی شدیم. همیشه به این مسئله فکر می کنم چه کسی مقصر این عقب ماندگی است؟ امروزه، وقت، گران قیمت ترین کالاهاست و دیگر این ضرب المثل مصداق ندارد که ماهی را هروقت از آب بگیرید زنده است.

به نظر شما چرا هنوز این مشکل برطرف نشده است و در حالی که شما 10سال پیش با این مشکلات روبه رو بودید امروز هم علاقه مندان به داشتن تحصیلات در رشته های نقاشی در هرمزگان با همان مشکلات شما دست به گریبان هستند؟

عدم شناخت مسولین و متولیان در سیستم آموزشی و نبود سیاست کلی و مستمر برای هنر یکی از دلایل اصلی می تواند باشد. به نظر من وجود دانشکده هنر باعث تحول در امر هنر این استان می شود زیرا دانشکده هنر استادان هنر را به این منطقه می کشاند؛ در نتیجه نیروی متخصص بومی تربیت خواهد شد؛ وجود دانشگاه هنر و متعاقبا تحصیل دانشجویان نیازمند کتاب ها و وسایل تخصصی خواهد بود و سیل امکانات به این استان وارد خواهد شد.

این دانشجویان تولیداتی خواهند داشت که نیازمند به ارائه در سطح عمومی خواهد شد و سپس نگارخانه ها و در نهایت موزه ها تشکیل می شود و خانواده ها و اهالی هنر از آن دیدن خواهد کرد و آثاری خریداری خواهد شد.

این مسئله علاوه بر رشد فضای فرهنگی و هنری باعث اشتغال زایی نیز می شود و شغل هایی چون گالری دار یا مدیر هنری مجموعه دار و غیره که در حال حاضر در این استان وجود ندارد، به وجود خواهد آمد. این مسائل زنجیر وار به هم ارتباط دارند. عدم وجود هر کدام، باعث عدم پیشرفت و ارتقای سطح استان خواهد شد.

  عموما خانواده های ایرانی با انتخاب رشته هایی مثل نقاشی ،نویسندگی ،شاعری و… بخصوص از سوی پسرانشان مخالفت دارند چون تضمینی برای تامین مالی در این رشته ها نمی بینند؛خانواده شما مخالفتی با انتخاب این رشته در مقاطع دانشگاهی نداشتند؟

به انتخاب من احترام گذاشتند و همه نوع حمایت را تا به امروز داشتند اما چون مشاغل هنری آن چنان در جامعه ما تعریف نشده، هنوز فعالیت هنری در مقابل پزشکی و مهندسی ارزش کمتری حتی در خانواده ما دارد، علی رغم همه نوع حمایت اما…

  از هنر نقاشی به دنبال چه هستید؟

واقعا نمی دانم. فعلا حس کنجکاوی و خلاقیت من را ارضا می کند. دنیای زیبایی است پر از رنگ، نقش و تخیل. حس آفرینش خلق کردن ارائه کردن مفید بودن همه و همه مرا آرام می کند. نقاشی به نوعی به خود شناسی من کمک می کند. با نقاشی بهتر می توانم افکار و احساسم را بیان کنم. از طرفی تاریخ نقاشی پر از هنرمندانی است که زندگی شان افکارشان احساس شان برایم جذاب است.

شما فکر می کنید هنرمندی بشوید که افکار و احساستان برای نسل آینده جذاب باشد؟

سوال بسیار خوبی است و حتما خارج از این گفتگو بیشتر به آن فکر خواهم کرد. پیش داوری درباره آینده کار دشواری است. اما امیدوارم که جذاب باشد. احساس می کنم پژوهش در خصوص برقع برای آیندگان بسیار مفید باشد چون برقع و مفاهیمش در حال فراموشی است و اگر ثبت نمی شد شاید بعضی اطلاعاتی که افراد مسن در تحقیقات میدانی من عنوان کرده اند، هرگز ثبت نمی شد. امیدوارم پژوهش برقع قدردانی از زحمات گذشتگان و هدیه ای برای آیندگان باشد.

اولین نقاشی که کشیدید و احساس کردید شما باید نقاش شوید را به خاطر دارید؟

  نه ،اولین را نه ! اما دبستان بودم که این احساس را تجربه کردم. و نقاش شدن برام یک آرزو شد.

  کدام ابزار نقاشی را بیشتر از سایر وسایل نقاشی دوست دارید؟

رنگ

چرا رنگ؟

رنگ ها دنیای عجیب دارند. دنیایی که بی نهایت است. از ترکیب رنگ ها رنگ های جدید به وجود می آید. از چیدمان رنگ ها فضای رنگی به وجود می آید که تو خالق آن بودی و همه لذت می برند و این زیبا و دوست داشتنی است. 

آنجا که خطوط زبان می گشایند…  

یونگ می گوید نقاشی افشاگر بخش هایی از ضمیر ناخوداگاه بشر است ،نظرتان راجع به این افشاگری چیست؟

نقاشی و به طور کلی هنر این توانایی را دارد که بخشی از درونیات و ضمیر ناخوداگاه هنرمند را نشان دهد. اثری که خلق می شود می تواند ما را به هنرمند نزدیک کند. روانشناسان یا افرادی که نقد روان شناختی را برای تجزیه و تحلیل اثر انتخاب می کنند به نوعی اثر را ادامه روان یا درون هنرمند قلمداد می کنند و هر نوع خط یا رنگ گذاشتن، میزان تیرگی یا روشنی، چگونگی ترسیم اشکال و به طور کلی شیوه ی کار کردن را نتیجه ای از ضمیرناخود آگاه می دانند.

پژوهشگران در حوزه نقاشی معتقدند که با پیگیری تابلوهای نقاشان می توان به شخصیت آنها پی برد، از شناخته شدن درونیاتتان هراسی ندارید؟

  در این نوع نقد درونیات هنرمند مهمتر از اثر هنری است به عبارت دیگر اثر بهانه ای است برای پی بردن به شخصیت هنرمند. نه تنهاهراسی ندارم بلکه استقبال می کنم. احساس می کنم به خود شناسی بهتری می رسم و در ادامه آگاهانه تر کار خواهم کرد. البته این نکته را اضافه کنم که نقد روان شناسی یکی از انواع نقد ها است و فقط افشاگر بعضی مسائل می باشد که نتیجه آن نیز نسبی است.

در چند سال اخیر شاهد هستیم که اکثر هنرمندان در حوزه نقاشی ،وقتی اثری ارائه می کنند زیر ان می نویسند “بدون عنوان”.شما هم از این شیوه استفاده می کنید؟

  گاهی استفاده می کنم. به نظر من نام گذاری نقاشی نیز یکی از حساس ترین مراحل نقاشی است. نقاشان گاهی اسم را مرتبط با موضوع اثر، گاهی بی ارتباط با آن انتخاب می کنند و گاهی نیز از ارائه اسم پرهیز می کنند. عنوان “بدون عنوان” محصول نقاشی مدرن است.

  التوسر می گوید:دنیای امروز ما دنیای سوژه هاست که از طریق نام نهادن و نامیدن در پی معنا بخشیدن به امور هستیم.چگونه است که هنرمندی که اثری را تولید می کند این معنا بخشیدن را از اثرش سلب می کند؟

به نظر من به نوعی اثرش را بی هویت می کند!به نظر من این جمله در جای خودش صحیح می باشد اما در استناد کردن برای سوال شما مناسب نیست. ما چاره ای جز نام گذاشتن اشیا و پدیده ها نداریم اما اتفاقا همین نام گذاری ما را محدود خواهد کرد. اسم توضیح دهنده ذات شی یا پدیده نیست.

اسم گذاشتن قراردادی است بین ما انسان ها و مطلق نیست. اگر قائل به این تعریف باشیم که اسم باعث معنا بخشیدن به اثر هنری می شود. یعنی قائل به این شدیم که تصویر ناتوان از ارائه معنا است و باید از واژه کمک بگیرد. در صورتی که هر خط یا شکل و به طور کلی تصویر بدون نام نیز معنادار است.

  اگر برگردیم به سه سوال قبلی به نظر من وقتی هنرمندی تابلویی را بدون نام عرضه می کند به نوعی از شناخته شدن نگاهش به هدف جلوگیری می کند.هنرمند با این کارش مخاطب را به دنیایی دعوت می کند که هیچ تابلو راهنمایی در آن نیست و این باعث می شود در مخاطب دافعه ایجاد شود و بین مخاطب و هنرمند فاصله بیفتد.چون مخاطبان ما هنوز حرفه ای نیستند.

امروزه خود اثر، مهمتر از نیت مولف است. هنرمند صاحب فیزیک اثر می باشد اما معنای اثر مربوط به مخاطب است؛ معنا در ذهن مخاطب شکل می گیرد. بعد از خلق اثر هنرمند نیز یکی از مخاطبان اثر می شود به ازای هر مخاطب یک معنا برای اثر می تواند وجود داشته باشد. این نام گذاری ذهن مخاطب را محدود می کند. در صورتی که بدون عنوان بودن اثر این اجازه را به مخاطب می دهد که برداشت خودش را داشته باشد.

مخاطب در نظر شما چه ویژگی هایی دارد؟

  بحث مخاطب در هنر بسیار مهم و وسیع است. من افکار و اندیشه ی خودم را ارائه می دهم. اثر مخاطبان خودش را پیدا می کند. گاهی کاری که توقع ندارم فردی که هنری نیست معنای آن را متوجه شود، می بینم که بسیار خوب ارتباط برقرار می کنند. 

هرمزگان گنج هنری من است…

 

پتانسیل های استان هرمزگان را از نظر هنر نقاشی با توجه به اینکه مدرس نقاشی هستید چگونه ارزیابی می کنید؟

از لحاظ فضای طبیعت و دست ساخته های سنتی و همچنین افراد، استعداد و پتانسیل بسیار بالایی را شاهد هستیم اما عدم وجود سیسیتم منظم و مناسب آموزشی و پژوهشی باعث عقیم شدن این فضا شده است.

  از نظر شما داشتن امکانات سخت افزاری مثل گالری ها،موزه ها ،برگزاری جشنواره ها و نمایشگاه های هنری تا چه اندازه در حرفه ای شدن هنرمندان در عرصه نقاشی اثرگذار است؟

فرایند تولید ارائه و سپس فروش اثر بسیار مهم و اساسی است و اگر هر کدام از این موارد وجود نداشته باشد هنرمند یا اثر دیده نخواهد شد. تا گالری نباشد که اثار ارائه شود یا جشنواره ها نباشد که هنرمندان به تبادل تجربه و رقابت بپردازند پیشرفت حاصل نخواهد شد.

به نظر شما مواجه همشهریان در کوچه ها و خیابان های شهربا نقاشی های دیواری که بعد از گذشت دو سال خیلی از انها هنوز ناتمام مانده و متاسفانه ارائه نازلی از هنر نقاشی است چه اثری بر درک هنری انها دارد؟

  شهر به شدت نازیبا و خالی از فضای هنری است. من و همکاران هنری دست مسولین را در زیباتر کردن شهر خواهیم فشرد. نقاشی های دیواری در بندرعباس بسیار نامناسب هم به لحاظ طرح و هم به لحاظ رنگ و شیوه اجرا ترسیم شده است. پیشنهاد می کنم یک گروه کارشناس هنری در بخش مربوطه در شهرداری تشکیل شود و بر طرح های پیشنهادی نظارت کنند.

من در تعجبم چرا هیچ نظارتی به کیفیت این آثار نیست. پارک های ساحلی خالی از حجم های زیبای هنری است. میادین به استثنا چند میدان بقیه در حد یک مرکز استان نیست. ادارات و مکان های دولتی ما خالی از آثار ارزشمند هنری است. صدا و سیما سهم کمی در معرفی هنر و هنرمندان هرمزگان دارد، خانه های مردم خالی از هنر اصیل و زیباست.

در استان شاهد حرکاتی در زمینه نقاشی البته در حد آموزشگاه های نقاشی هستیم. به نظر شما این قبیل تحرکات چقدر می تواند امیدوار کننده باشد؟

  با توجه به اینکه زیر ساخت هایی که بخواهد یک هنرمند را به جامعه تحویل بدهد در استان اصلا رعایت نشده است. اکثرهنرمندان نقاشی که در این استان فعال هستند به نوعی از همین آموزشگاه ها بیرون آمده اند یا در ارتباط با آن ها بودند اما فضای آموزشگاهی استان نیازمند نقد و بررسی جدی است.

گفتگو با احسان میرحسینی

انتخاب برقع به عنوان پروژه پایان نامه ارشد را می توان اینگونه تلقی کرد که شما به نوعی به دنبال معرفی هنر استان هرمزگان هستید؟به تعبیر محمد علی بهمنی “گر تو مجذوب کجا اباد دنیایی –من اما جذبه ای دارم که دنیا را بدینجا می کشم.”

به اعتقاد من فضای بصری این استان بسیار غنی است. همین برقع به ظاهر ساده و محدود به لحاظ زیبایی شناسی هنری بسیار ارزشمند است در مدت چند سالی که به بررسی برقع پرداختم و بیش از سی روستای استان را رفتم و نمونه ها را جمع آوری کردم متوجه این مسئله شده ام که چه گنج گران بهایی در کنار ما بوده و ما بی خبریم. آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد.هرمزگان گنج هنری من است و این همه در حالی است که متاسفانه از طرح های پژوهشی هیچ گونه حمایتی صورت نمی گیرد و در مراجعه به مسولین مربوطه همیشه دست خالی برگشته ام.

و نهایتا این تحقیق با هزینه شخصی انجام شد. حاصل این تحقیق به عنوان یک مقاله در سومین همایش انسانشناسی تصویری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران پذیرفته و سپس در همین دانشکده ارائه شد و مورد استقبال اساتید پژوهشگران قرار گرفت. بر اساس همین فضای مجموعه ای نقاشی با محوریت برقع زنان جنوب شکل گرفت که به صورت نمایشگاه انفرادی با عنوان برقع زیر صفر در نگارخانه شاهد تهران به نمایش در آمد و دو اثر این مجموعه در چهارمین جشنواره ببین الملی هنرهای تجسمی بخش نقاشی پذیرفته شد و در موسسه فرهنگی هنری صبا در کنار سایر آثار برگزیده به نمایش در آمد و نهایتا به فروش رسید.

از فروخته شدن اثرتان چه حسی داشتید؟ اینکه آفریده شما دیگه دست شما نیست؟

  نمی دانستم خوشحال باشم یا ناراحت. خوشحال بودم چون اثرم مورد توجه قرار گرفته و خریداری شده وناراحت از اینکه اثری که خیلی دوسش دارم دیگه پیشم نیست. تقاوت آثار هنری با تولیدات صنعتی در تک بودن آن ها است. در تولیدات صنعتی یک سری از هر چیز ساخته می شود اما اثرهنری یکی است. اما خوشحالم که اثرم در جایی دیگر به زندگی خود ادامه می دهد و نام و افکار مرا تکثیر می کند. جدیدترین برنامه های هنری که در پیش دارید را مطرح می کنید؟

چاپ کتاب مجموعه مقالات برقع که شامل بررسی “برقع” به لحاظ زیبایی شناسی، ادبی، انسان شناسی و صنایع دستی است. کتاب دوم مجموعه عکس های برقع است که به علاقه مندان تقدیم خواهد شد و همچنین برگزاری نمایشگاه مولتی مدیا در خانه هنرمندان تهران که مجموعه ای از آثار شامل نقاشی، عکس، ویدئو و چیدمان با موضوع “محیط زیست” ارائه خواهد شد. اما هنوز اسمی برایش در نظر نگرفتم. جهت مشاهده و خرید کتاب برقع هنر اقلیم و هویت بومی کلیک کنید.

آرزوی احسان میرحسینی در سطح استانی، ملی و بین المللی چیست؟

  در سطح استانی ایجاد فضای مناسب هنری و سیاست جامع و قابل اجرا برای تربیت نسل های آینده و همچنین تاسیس دانشکده هنر، گالری های خصوصی است. در سطح ملی نیز دوست دارم در جشنواره های هنری و همایش ها پژوهشی حضور فعال داشته باشم. اما آرزوی اصلی من موثربودن و مطرح شدن در فضای بین المللی است. دوست دارم به عنوان یک هنرمند متفکر و خلاق حضور داشته باشم و نوع آثاری که خلق می کنم علاوه بر اینکه نشان دهنده دست خط یا اندیشه من باشد اما تکرار یک فضا یا ساختار نباشد و در هر دوره ی کاری، تغییر رو به جلو در آثارم وجود داشته باشد و مورد توجه جامعه هنری در سطح بین المللی باشد.

  آقای احسان میرحسینی الان می توانید بگویید آخر آخر مسیرتان کجاست؟

در حال حاضر نیز مانند کودکیم نمی دانم به کجا می روم و آخر مسیرم کجاست. اما جنس ندانستن حال با گذشته ام تفاوت دارد. گاهی فکر می کنم این مسیر پایانی ندارد و بی نهایت است و همین مسئله، هنر و در کل، زندگی را جذاب می کند.

  مینا کیانی ،کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی. 1391

 

Select your comment provider from settings.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0