البرتو جاکمتی

جاکمتی آلبرتو: Alberto Giacometti
پیکره ساز، نقاش، شاعر سوییسی،(1901-1966).
به سبب غنای بصری و فلسفی آثارش، از پیکره سازان برجسته سده بیستم به شمار می آید.
فرزند یک نقاش بود، و از نوجوانی فعالیت هنری خود را آغاز کرد. به مدرسه هنر و حرفه ژنو وارد شد (1919).
در ایتالیا به مطاله آثار استادان قدیم به خصوص «جتو و تینتور تور» پرداخت(1920-1922).
سپس، در پاریس زیر نظر بوردل آموزش دید(1922-1925)از آن پس جز در سا لهای جنگ جهانی دوم در فرانسه زیست.
اصول آکادمیک مجسمه سازی را وانهاد(1926). به جنبش سورئالیسم  پیوست و آثاری خیالپردازانه ساخت (مثلا: شی ء غیر مطبوع (1931).
مجسمه های باریک و دراز:
سپس دست به تجربیاتی در زمینه پیکره سازی کوبیست زد ” ومجددأ کار از روی (مدل ) را پیش گرفت . در اواخر دهه 1930، به این نتیجه رسید که مجسمه هایش در جریان تقلیل ابعاد و حذف جزئیات، فقط زمانی با مدل همانندی می داشتند که بسیار باریک و دراز می شدند. او اکنون به مفهوم جدیدی از رابطه فرم و فضا دست یافته، و شیوه ای نو آفریده بود. در سالهای اقامت  درژنو (1940-1945)، سبک خاص خود را کامل تر کرد .
سبک مجسمه سازی جاکمتی از سالها تلاش خستگی ناپذیر در ساختن و باز ساختن حاصل آمد. نخستین آثارش نیرویی بدوی و کهن در خود دارند(مثلا :دو پیکره -1926).
فاصله گیری از شی:
در سالهای بعد بیشتر تحت تاثیر نظرات سورئالیست ها قرار گرفت. کاخ در ساعت 4بعد ازظهر (1933)، نقطه اوجی در این دوره از کار بود. فضای باز، و جداماندگی اشیا در اثر نامبرده، نوعی احساس تنهایی و بیگانگی را منعکس می سازند. از این پس، جاکمتی در مجسمه ها و نقاشیهایش می کوشید با فاصله گیری از شی ء،کلیت آن را در فضایی در بر گیرنده مجسم کند.
انسان تکیده:
 پیکر انسان در آثار متاخر او به نخی تابیده و نازک می ماند که گویی از هر سو زیر فشار شدید گرفته است. شکنندگی و تکیدگی این آدمهای  بیگانه  و پریشان به واسطه سنگینی پایه هاشان بارزتر به نظر می آید (مثلا:چهار راه شهر -1949).
انسانهای او به تندی گام بر می دارند و گویی بر آنند که از خلاء حاکم بر محیط شان بگریزند. و از حضور یکدیگر غافل اند. فقط تماشاگر متوجه می شود که میان آنها کششها یا همانندیهایی حضور دارد. خصلت روابط فضایی آفریده جاکمتی با کیفیت سترگنمایی در مجسمه سازی سنتی کاملا متفاوت است، و از همین رو، بر هنر معاصران سخت اثر می گذارد.
نقاشی، خطهای بریده و عصبی:
جاکومتی در نقاشیهای خود نیز روند کاستن و پیراستن را تا آنجا پیش می برد که چیزی جز نشانه های ویرانی از فضای پیرامون بر جای نمی ماند. در اینجا ، خطهای بریده و عصبی عامل پیوستگی یا گسستگی پیکر و محیط می شوند. چهره ایزابل لامبر، که محصول  پنج سال مطالعه و کار برده بود . یکی از تکچهره های ارزشمندی است که جاکمتی نقاشی کرد. از جمله  دیگر آثارش دستهایی که خلا را نگاه داشته اند .(1935) سردیس یابود (1960)، تکچهره ژان ژنه (1955).

 

Select your comment provider from settings.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0