هنر مدرنیسم

مدرنیسم MODERNISM [نوگرایی]

به صورت کلی چهار دوره برای مدرنیسم وجود دارد. 1- پیشامدرن2- مدرن آغازین 3- اوج مدرن 4- مدرنیسم متاخر

مدرن در معنای عام: به روش و بیانی که ویژه روزگار نو باشد، اطلاق می شود.

در هنرها و ادبیات: به معنای گسستن خود آگاهانه از گذشته و جستجوی قالبهای جدید برای بیان است.

در هنرهای تجسمی: تلاش برای رهایی از بن بست هنر آکادمیک – که خود عصاره سنت طبیعتگرایی بود- هنرمندان نو جو را به تجربهای جدید کشانید. آنان به انگیزه راهجویی – و بدون آنکه مسیر آینده را پیش بینی کنند- امکانات تجسمی رنگ وخط را از نوع آزمودن (البته آشنایی با دنیای هنر غیر اروپایی در شروع و ادامه تجربه های آنان بسیار تآثیر داشت). آنها پیگیرانه کوشیدند که از راه خود –بیانگری به یک آرمان جدید دست یابند.  در این رهگذر، دگرگونی بنیادی در معیارها و مفاهیم زیبای شناختی و اصول فنی هنر ایجاد شد، و از مجموعه دستاوردهای نو پدید، زبان هنری نوینی برای تبیین و تفسیر مفهوم عمیق تری از واقعیت شکل گرفت .

سبک های هنری مدرنیسم:
امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم را باید سرآغاز و زمینه ساز تحولی جدید در هنر غرب دانست؛ اما مدرنیسم با جنبش فووها متولد شد. اکسپرسیونیسم،کوبیسم ،جریانهای گوناگون تجریدگری و سورئالیسم، از دیگر جلوه های مهم مدرنیسم به شمار می آید.

1- پیشامدرن:

قبل از قرن 19

2- مدرن آغازین:
مدرنیسم در هنرهای بصری، از یک رشته تحولات اجتماعی، فرهنگی و هنری اروپا در سده نوزدهم ناشی شد.

3- اوج مدرن :

جنبش های پیشتاز نیمه نخست سده بیستم دلالت میکند

4- مدرنیسم متاخر یا مدرن پسین:

برای توصیف جریانهای هنری پس از جنگ جهانی دوم


ریشه فلسفی هنر مدرن:
کلمنت گرینبرگ، منتقد امریکایی، ریشۀ هنر مدرن را در فلسفه کانت و به طور اخص در نقدر سوم او می جوید و آن را شالودۀ اصلی آموزه هایی چون اصالت زیباشناسی، هنر برای هنر و آزادی هنر می داند.

زمان شروع تاریخ هنر مدرن:
زمان دقیقی برای شروع تاریخ هنر مدرن نیست اما سه گزینه زیر در اکثر کتاب ها آورده شده است.
1- دهۀ 1860
2- نخستین دهۀ قرن 20
3- شروع امپرسیونیسم
تعیین مقاطع تاریخی شروع و پایان جنبش های هنری بیشتر بر اساس ملاحظات کاربردی و یا آموزشی صورت می گیرد تا معیارهای زیباشناختی. به عنوان مثال
وزارت فرهنگ فرانسه درتقسیم وظایف موزه های عمدۀ پاریس مقرر کرده است که
1- آثار نقاشی و مجسمه سازی تا پایان دورۀ کلاسیک ( به مفهوم گستردۀ آن) یعنی پایان نیمۀ اول قرن نوزدهم در موزۀ لوور
2- آثار امپرسیونیست و پست امپرسیونیست مربوط به نیمۀ دوم قرن نوزدهم در موزۀ دورسه
3- هنر مدرن یعنی آثار پدید آمده از 1905 تا زمان حاضر در موزۀ مرکز ژرژ پمپیدو و موزۀ شهر پاریس نگهداری شوند.

نوربرت لینتون، هنر مدرن را حدوداً همان هنر قرن بیستم به شمار می آورد.
– او با نام نقاشانی چون داوید، کانستبل، ترنر، گُویا، انگر و دلاکروا به عنوان پیام آوران هنر مدرن آغاز می کند.
– سپس نگاهی اجمالی به کار نقاشانی چون مونه، سزان، گوگن، ون گوگ، سورا، هُدلر و مجسمه سازی چون رُودن می افکند.
– در نهایت با نقاشانی چون ماتیس، رُئو، کیرشنر و دیگرانی که آثارشان را بعد قرن 20 آفریده اند دنبال می کند.


تغییر عرضه و فروش آثار هنری در دوره مدرن:
1- هنرمندان بعد از قرن ها وابستگی به حامیان از جمله پادشاهان، شهریاران، پاپ ها و اسقفان و اشراف هنردوست و هنرپرور را از دست می دهند.
2- نظام جدید ترویج، عرضه و فروش آثار هنری، آزادی نویافته ای را برای هنرمندان به ارمغان می آورد.
3- شرایط جدید وضعیت مادی هنرمندان را دگرگون ساخت.
4- بر ارزش ها و آرمان های معنوی آنها تأثیر می گذارند.
5- هنرمند در این روزگار دیگر آن هنرمندی نیست که در قصرهای مدیچی، فیلیپ، چارلز و لویی به سر برد و یا به ولی نعمتان خود در کلیسا و نهادهای حکومتی تکیه کند.
و به گفته جور جو وازری، با بهره گیری از دستاوردهای اسلاف خود، سیر تکاملی هنر را پی بگیرد و با مهارت هر چه بیشتر (( طبیعت زیبا)) را تقلید کند.


وظایف هنرمند در دوره ی جدید:
هنرمند در این دوره باید با آگاهی و آزادی های نویافتۀ خویش، تغییراتی را اعمال کند. مانند:
1- زیست بوم خود را از نو بنگرد.
2- باطن خویش را بکاود.
3- هنرمند به جست وجو و ابتکار مضامین بدیع در لایه های مغفول زندگی فردی و اجتماعی می پردازد.
4- نیازمند جستن و پروراندن زبان و بیان در قالبی نو احساس می کند.
بنابراین هنرمند خود را از قید سنت های ریشه دار و آیین های هنر کلاسیک و آکادمیک رها ساخت و معیارها و هنجارهای آن را به چالش گرفت. چه گفتن و چگونه گفتن، هر دو می بایست نو می شدند.


تغییر مفهوم هنرمند:

مدرنیسم، در روند نفی ارزشهای سنتی، تغییری اساسی در پایگاه اجتماعی هنرمند وکارکرد هنر پدید آورد.


 شخصیت های برجسته در تفکر مدرن:
شخصیت های مهم که در میان خود هنرمندان و خارج از جامعۀ هنری در زمینه سازی و شکل گیری مدرنیزم نقش داشتند عبارت اند از:
نیچه، کروچه، برگسون، داستایوسکی، اسکار وایلد، والتر پیتر، گُویا، کوربه، ترنر، رودَن و  فروید


ویژگی برجسته هنر مدرن:
1- تأکید بر آزادی هنر و آرمان هنر برای هنر.
هنر می خواهد خود غایت خویش باشد نه وسیلۀ تبلیغ و ترویج و تحکیم آموزه های سیاسی، دینی و اخلاقی.
2- خصلت چالشگری، طغیان گری، پرخاشگری، گزندگی و ( در ملایم ترین حالت آن) نقدکنندگی هنر مدرن بسیار مهم است.
3- هنر مدرن نه می خواهد والایی و عظمت را به نمایش درآورد و نه بازنمای ((طبیعت زیبا)) و (( خصائل عالیۀ انسانی)) باشد.
4- نیچه و فروید در تأثیرگذاری بر جهان بینی هنرمندان مدرن و شکل دهی به بینش او، نقشی مستقیم تر از دیگران داشته اند.
5- از فوتوریسم که دنیای نوین صنعت، سرعت و خشونت را می ستاید.  و  رئالیسم سوسیالیستی که ستایشگر عظمت کارگر و نقش او در ساختمان کمونیسم است. هنر مدرن با ستایش و پرستش و تکریم و تمجید میانه ای ندارد. در اکثر آثار آن، رگه هایی از ناباوری، تشکیک و تمسخر به چشم می آید.

تغییرات در ساختار:
1- گسترش گرایش های فرمالیستی و نظریه پردازی های فیلسوفانی چون کلایوبل و راجر فرای برای تحکیم فرمالیسم درهنر بصری.
2- حرکت از فیگوراسیون (یاشکل نمایی) به آبستراکسیون (یا انتزاع و تجرید) اما هنر آبستره ( یا انتزاعی) را نمی توانیم ژانر برتر مجموعۀ هنر مدرن به شمار آوریم.
3- ویژگی دیگر هنرمدرن – خاصه در دورۀ متأخر آن – درهم آمیخته شدن رشته های مختلف هنری از جمله نقاشی، مجسمه سازی، عکاسی، گرافیک، و حتی موسیقی و رقص و تئاتر و ادبیات و یا به عبارت دیگر، مخدوش شدن و زدوده شدن مرزهای سنتی و جاافتادۀ میان آنهاست.
4- هنرمند مدرن می خواهد تغییرات در سَبک به وجود آورد و درادامۀ روند آزادی از وابستگی های سیاسی و کلیسایی می خواهد خود را حتی از قید سوژه ها و مضامین قابل شناخت بیرونی رها سازد و هر چه بیشتر بر قابلیت های درونی ذاتی هنر خویش تکیه کند.
5- استفاده از ابزار و مواد جدید و دگرگون سازی مفهوم نقاشی و مجسمه سازی.
6- هنرمند مدرن نقاب ها را برگیرد و زشتی های مکتوم را عیان سازد. به نهادهای مستقر بتازد و مرجعیت ها و ارزش های دیرپا را به چالش گیرد.
7- به جای تکیه بر پهلوانی ها، دلاوری ها، وارستگی ها، بزرگ منشی ها و بلندنظری ها و اراده های پولادین آدمی، می خواهد درماندگی و زبونی و محرومیت و اضطراب، سست عنصری و نفس پرستی و فروافتادگی انسان را به نمایش در می آورد.


تاثیر از تمدنی غیر از فرهنگ و تمدن غربی:
یکی از مهم ترین ویژگی های هنر مدرن، سرکشیدن به حوزه های فرهنگی و تمدن غیر از فرهنگ و تمدن غربی است، که در نتیجه آن توجه جهانیان به ارزش های هنری و فرهنگی اقوام کمتر شناخته شده در اقصی نقاط جهان و زبان بیان خاص هنری آنها جلب شد.
1- یکی از منابع الهام گیری امپرسیونیست ها در آغاز فعالیت شان، نقاشی ژاپنی و به ویژه چاپنقش های ژاپنی بوده است. در نمایشگاه بین المللی پاریس که در 1867 برگزار گردید بسیاری از چاپنقش های ژاپنی به نمایش گذارده شدند و در نتیجه، ژاپونیسم، اصطلاح فرانسویان برای زیباشناسی ژاپن، مورد توجه محافل هنری باب روز در پاریس قرار گرفت. چاپنقش های ژاپنی به میزان قابل توجهی نقاشان امپرسیونیست را در فرانسه، امریکا و کشورهای دیگر تحت تأثیر قرار دادند.
2- گوگن و تأثیرپذیری او از زندگی و فرهنگ ساکنان تاهیتی در قرن 19
3- در قرن 20 با الهام گیری هنرمندان برجسته ای همچون هانری ماتیس و پابلو پیکاسو از نقاب ها و مجسمه های افریقایی و هنر بدویان قویاً دنبال می شود.


تاریخ هنر مدرن:
1- تاریخ هنر مدرن معمولاً بر اساس جنبش های هنری نقل می شود: فوویسم، کوبیسم، فوتوریسم، اکسپرسیونیسم و …
2- تحولات این جنبش ها فاقد تکیه گاه یا عضویت در آکادمی یا جامعۀ نظام یافته ای یا صرفاً یک همبستگی تحمیل شده از خارج بود.
به عنوان مثال هنرمندانی که به فُووها شناخته شدند در 1905 بر گرد هم جمع آمدند و با وجود شناخت و ویژگی های مشترکی آثارشان هیچ وجه خود را اعضای گروه واحدی نمی دانستند و عنوان فووها به وسیلۀ منتقدی مخالف ولی نکته سنج بر آنها نهاده شد.


 روانشناسی در قرن 19:
1- قرن19 شاهد پیشرفت های سریعی در روان شناسی به ویژه در روان شناسی ادراک، بود.
2- تأثیر حسی و عاطفی که رنگ ها می توانند بر ما داشته باشند مورد پژوهش قرار گرفت.
3- تضادهای نور و سایه، فضای باز و بسته مورد پژوهش قرار گرفت.


تاثیر موسیقی بر تجسمی:
موسیقی در واقع به جایگاه هنر مسلط در اروپای مرکزی اعتلا یافت و بیش از پیش ماهیتی غیررسمی و عاطفی به خود گرفت.
موسیقی – چونان هنری غیرمادی، غیرتوصیفی و با قابلیت درک شدن بی واسطه – به صورت الگویی آرمانی در آمد که دیگر هنرها می بایست در جهت رسیدن به آن تلاش می کردند.
زیر و بمی و کیفیت صدا، ناهمخوانی، ضرباهنگ، و تناسب کل و جزء، عناصر موسیقیایی اند که قدرت بیانگری زیادی دارند و برای آنها می توان حدوداً معادل هایی در هنرهای بصری یافت.


معیارهای هنر مدرن:
جایگزین کردن بی نظمی به جای نظم.
زشتی و کژنمایی و به جای زیبایی و تناسب.
ابهام معنا به هجای وضوحِ از پیش تعیین شدۀ آن.
تصویر ذهنی از هنرمند مدرن، بیشتر به عنوان شورنده و ویرانگر،
برداشت عمومی از هنر مدرن، بیشتر به عنوان پیکاری برای ضربه زدن و بی حرمت کردن است.
فراخوان نظم
کاندینسکی در مقاله ی ((دربارۀ فرم)) که در جُنگ سوار آبی انتشار یافت، طیف سبک های موجود برای هنرمند مدرن را تعریف می کند.
1.انتزاع تمام عیار
2. رئالیسم تمام عیار
این دو قطب، دوراه را عرضه می دارند که در نهایت به هدف واحد می رسند
کاندینسکی، برخلاف مالویچ، نیاز ندارد که بر حد فاصل بین انتزاع ناب و انتزاع تقریبی تأکید ورزد.
بدون شک آشنایی وی با هنر بدوی، شرقی، و ما قبل رنسانس چنین باوری را در وی به وجود آورده است.
هانری روسو، یک کارمند بازنشستۀ گمرک و فارغ از آموزش های آکادمیک، یافت که نقاشی های بلند پروازنه اش چند سالی پیشتازان پاریسی را مشغول داشته و برانگیخته بود.


ارنست گامبریج

تغییر مسیر بنیادین قبلاً در قرن هجدهم صورت گرفته بود و ارنست گامبریچ در فصلی از کتاب تاریخ هنر خود تحت عنوان (( گسست سنت)) به بحث دربارۀ آن پرداخته است.
1- دیگر کسی به سنت کلاسیک به عنوان راهنمای کمال و تعالی باور نداشت.
2- مطالعات تاریخی نشان می داد که سنت خود مجموعه ای از الگوهای ضد و نقیض است و هنرمند را وا می داشت که در پی انگیزش های شخصی خویش برآید و آن را در مضمون اثر و شیوۀ هنری خویش بازتابد.

ارنست گامبریج هر فصل را با تصویری به پایان می برد که مبین نظر دورۀ مورد مطالعه دربارۀ هنرمند و فرآوردۀ اوست. حال چه تصویری را می توانیم برگزینیم که نمایندۀ هنرمند قرن بیستم باشد؟
تصویری از مارسل دوشان در حال جمع آوری یادداشت های پر طول و تفصیل و شبه علمی اش برای شیشۀ بزرگ
یا در حال بازی کردن شطرنج؛ از موهوی – ناگی در لباس کار یک تکه اش، درحال تلفن زدن و دستور دادن به تابلونویسی که کار نقاشی اش را انجام می دهد؛
از اندی وارهول با عینک تیره اش که در میان آدم های جذابی که هم گروه همکاران او را تشکیل می دهند و هم (( کارخانۀ)) او را.
از هانری ماتیس در حال ترسیم و ترسیم مجدد چهره ای واحد.
از مجسمه سازی در حال جفت و جور کاری.
از یک فتو – رئالیست در حال نقاشی بر روی عکس که [با پروژکتور] بر بومش انداخته است.
از هنرمندی در حال کارکردن با یک دوربین ویدیویی، یک ماشین خاکبرداری، یک کامپیوتر و غیره.
هیچ یک از اینها نیست باید کُلاژنگاره نما از تصاویری بسازیم که بتوانند گونه گونی هنر قرن بیستم را نشان دهند.
دست کم از لحاظ تکنیک، بخش عمده ای از این گونه گونی، ظاهراً ازابتکار کوبیست ها در استفاده از کلاژ مایه می گیرد. از دیدگاه ایدئولوژی، تنها کوبیسم نبود بلکه فوتوریسم، جنبه هایی از اکسپرنیسم، و به ویژه تحولات انقلابی در هنر روس، نیز بودند که هنر را از حوزۀ نسبتاً محدود فعالیت هایش به عرصۀ ظاهراً بی کران دلمشغولی های کنونی اش کشاندند.

شرایط اجتماعی و سیاسی:

هنر مدرنیسم، ناگهان از خلاء پدید نیامد. این هنر بسیار پیش از نخستین کارنمای امپرسیونیست ها در حال پیدایش بود.

تاریخ یک زنجیره است حتی دگرگونی های شدید و اساسی مانند انقلاب فرانسه یا جنگ جهانی اول در تحول تاریخی گسست ایجاد نمی‌کنند. گذارها از یک عصر به عصر دیگر سیال اند.

با ترسیم شرایط اجتماعی و سیاسی و رشد هنر در دوره پیش از مدرنیسم که در اینجا « عصر مدرن » نامیده می شود ویژگی های مدرنیسم را با توجه به این پس زمینه پر تناقض بسیار بهتر می‌توان تشخیص داد.

۴ مورد تاثیر گذار بر ایجاد عصر مدرن:

موضوعاتی مسیحیت قرون وسطایی و کلیسای کاتولیک روم را گرفتار بحرانی عمیق کرد که به طغیان های فکری قرون چهاردهم و پانزدهم انجامید و در نهضت اصلاحات پروتستانی به اوج رسید این موضوعات در اوایل سده شانزدهم وحدت جامعه دینی غرب را در هم شکست و عصر مدرن را به ارمغان آورد.

خداگونگی انسان

شیوع طاعون سیاه

دعوی قدرت این جهانی پاپ های عصر رنسانس

رواج روزافزون اندیشه اومانیستی انسان باوری

مشخصه عصر مدرن:

فردی شدن فزاینده آگاهی بود که در شمال و جنوب اروپا شکل های متفاوتی به خود گرفت. در حالی که روند درونی سازی ایمان مذهبی و احکام اخلاقی مسیحی یعنی چرخش به سوی قطب آرمانی شده خود جمعی در شمال پروتستان به اوج می رسید.

رنسانس در ایتالیا پذیرش مبرم واقعیت ها و درک جهان به مثابه ابژه (موضوع شناسایی) و دیدگاه متمرکز بر کاویدن و فهمیدن و نظم بخشیدن به جهان بود. جهان به یک ابژه بدل شد و چیرگی بر آن معنای هستی انسان شد. تاثیرات این نگرش اروپا را از بنیاد دگرگون کرد.

درک فزاینده از ماهیت چیزها در شمار روزافزون اختراعات نمود یافت. مهمترین اختراع عبارت بود از:

کتاب چاپی که به تحصیل آموزش همگانی عواید عمومی و نهادهای سیاسی شکلی تازه بخشید.

کشتی مناسب سفر دریایی، دریانوردی در اقیانوس با کمک قطب نما و سفر به اقصی نقاط عالم را میسر ساخت.

سلاح‌های آتشین. این اختراعات به فاتحان اروپایی برتری نظامی بخشید و به آنها امکان داد تا اقوام بیگانه و پهنه های گسترده ای از کره زمین را به انقیاد درآورند.

تحولات در هنر:

نظیر این تحولات را در نقاشی و مجسمه‌سازی عصر رنسانس نیز می توان دید. مانند:

توجه به طبیعت و بدن انسان داده شد.

توجه به واقعیت مشهود و بازنمایی دقیق و درست آن.

خرد گریزی عقب نشینی کرد.

بازنمایی های هنری خصلت صرفاً مقدس و نمادی را از دست دادند و بخشی از معنا و ارزشِ آن ها مربوط به شبیه سازی جهان مادی شد.

پیدایش علوم ریاضی در کشف پرسپکتیو و کالبدشناسی انسان نمود یافت.

مشاهده دقیق معنای زیبایی قرار گرفت.

واقع‌گرایی هنر ایتالیایی:

واقع‌گرایی کامل هنر ایتالیایی اعتقاد بی قید و شرط و نوظهور انسان به خودش و به قوای طبیعی اش را نشان داد.

این دید انسانمدار در پرسپکتیو مرکزی نمود پیدا کرده است.

همانگونه که آدمیان موضوع اصلی هنر جدید بود. چشم انسان نیز نقطه کانونی خلاق این هنر بود. حدود گریز که تصویر را سامان داده و فرم کامل بسته را به آن می بخشند از چشم می‌آیند.

اساس نظم هنری بر انسان استوار است هنرمندان با این اعلام استعاری قدرت خلاقیت خود را همطراز درگاه خداوند یافتند.

Select your comment provider from settings.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0