نقاشی نو در ایران

نقاشی نو در ایران modern painting in iran

دلایل ظهور مدرنیسم در جوامع سنتی:

1- اوایل قرن 20 و حدودا پس از جنگ جهانی اول، متأثیر از شرایط جهانی و در پی جنبشهای استقلال طلبی و ضد استعماری، ضرورت تغییر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در بسیاری از جوامع سنتی پیش آمد.

2- جوامع سنتی تحولشان را در دنیای صنعتی غرب می جستند؛ و مظاهر جدید فرهنگی آن را بدون توجه به نیازهای واقعی خود جذب می کردند. حتی بسیاری راه تقلید از دستاوردهای غربی را پیش می نهادند. چنین بود که مدرنیسم، مانند بسیاری از پدیده های دیگر، به صورت سطحی و ظاهری در جوامع مزبور رسوخ کرد.

جنبش نوگرایی در نقاشی ایران:

جنبش نوگرایی در نقاشی ایران اگر چه از یک ضرورت اجتماعی و فرهنگی ناشی شد اما مبتنی بر شناخت عمیق و انتخاب اصولی نبود.

انطباق الگوهای اقتباسی با شرایط درونی:

طی این مدت بسیاری از هنرمندان ایرانی کوشیده اند خود را به طریقی با تحولات جهانی هنر معاصر همگام کنند؛ ولی هنوز هم مسئله انطباق الگوهای اقتباسی با شرایط درونی از مسایل حاد این جنبش است.

1942/1320 ش – نقطه آغاز جنبش نوگرایی در ایران را می توان سال دانست. زیرا:

– حکومت رضاشاه سقوط کرد؛ ایران به اشغال نیروی بیگانه درآمد جوّ اختناق قبل شکسته شد.

– اندکی قبل تر، با مرگ کمال الملک، بر جسته ترین نمایندۀ هنر رسمی زمان رضا شاه، سلطۀ مطلق مکتب او به سر آمده بود.

1946/1324ش – نخستین نمایشگاه انجمن فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد. که آثاری با گرایش امپرسیونیست رخ نمودند. بعضی از نقاشهای شبه امپرسیونیست کار کسانی بود که زیر نظر کمال الملک آموزش دیده بودند.

دانشکده هنرهای زیبا تاسیس شد.       

– آندره گُدار ایرانشناس فرانسوی، سرپرست آن شد. چند معلم خارجی در کنار برخی از شاگردان سابق کمال الملک در آن تدریس کردند.

– هنر جویان: احمد اسفندیاری، عبدالله عامری، مهدی ویشکایی، منوچهر یکتایی وکاظمی بودند که به پُست امپرسیونیسم جلب شدند.

در همین سالها ،یکی از معلمان (جواد حمیدی) و چند تن از فارغ التحصیلان دانشکده (کاظمی، جلیل ضیاءپور و محمود جوادی پور) برای ادامه هنرآموزی به اروپا رفتند.

از جمله اقدامات نوسازی فرهنگی در دهه1960/1340ش ،رسمیت بخشیدن به هنر جدید بود . اداره کل هنرهای زیبا(که بعداً وزارت فرهنگ و هنر نام گرفت) بسیاری از هنرمندان نوپرداز را به کار گماشت.

– به زودی بنیادی وابسته به دربار ایجاد شد، و شماری از دستگاههای دولتی و حتی برخی مؤسسات بخش خصوصی سیاست کلی حمایت از هنرمندان نوپرداز را دنبال کرد.

 – انجمن های فرهنگی وابستۀ خارجی و نگارخانه های نوپا نیز وسیعاً به معرفی آثار هنر جدید پرداختند. اقداماتی چون برگزاری بی ینال ها، اهدای جوائز، تامین هزینۀ مسافرت و تحصیل، ارتباط با مجامع بین المللی، تأسیس هنرکده تزیینی، استخدام معلمان خارجی و تغییر برنامه های آموزشی در گسترش جنبش نوگرایی و در تعیین مسیر تحول آیندۀ آن بسیار مؤثر بودند. این سیاست گزاریها:

1- راه رشد نوعی نقاشی تزیینی با ظاهر ایرانی را هموار ساخت.

2- از سوی دیگر توجه نقاشان را بیش از پیش به پدیده های هنری غرب معطوف کرد.

 در این رهگذر، انبوهی از ساخته های تقلیدی و تکراری و نیز معدودی آثار نومایه پدید آمدند که خواستاران و خریداران خاص خود را به دست آوردند.

هدف این جریان هنری:

– جلب نظر خارجیان و کسب موفقیت در خارج کشور بود تا رسوخ در عمق جامعۀ ایرانی

کوششهای بسیاری از نقاشان برای یافتن ((شناسامه)) ایرانی نیز عمدتاً با خواست کارگزاران فرهنگی که یادآوری افتخارات گذشته را بر پویایی واقعی هنر جدید ترجیح می دادند.

جلیل ضیاءپور:

ضیاءپور که در پاریس و در کارگاه آندر لُت با کوبیسم آشنا شده بود، پس از بازگشت به اتفاق شماری از شاعران و نقاشان نوپرداز انجمن خروس جنگی را به راه انداخت و با شور و حرارت به ترویج  شیوه های نقاشی  مدرن پرداخت.

 این مقارن بود با بر پایی نخستین نگارخانه تهران به نام آپادانا ،که آثار نوپردازانی چون جوادی پور،کاظمی،حمیدی و هوشنگ پزشک نیا را به نمایش می گذاشت.

بدین سان،از اواخر دهه 1940/1320 ش،جدل (کهنه)و(نو) در عرصۀ شعر و هنر شدت گرفت و در دوران جنبش ملی کردن نفت و سالهای پس از کودتای 1953/1332ش،نیز ادامه یافت (به خصوص،نمایشهای گروهیِ باشگاه مهرگان مقابله نقاشی جدید و قدیم را آشکارتر کرد).

در این رهگذر،هنرمندان دیگری با راه آورد تازه از اروپا بازگشتند. با توسعه فعالیت نقاشان نوپرداز سرانجام توجه کارگزاران فرهنگی کشور به آنان جلب شد.

نخستین نمایشگاه بی ینال تهران:

راه اندازی نخستین نمایشگاه بی ینال تهران (1958/1337ش)، مهم ترین اقدام رسمی دولت در تِأیید جنبش نوگرایی بود.

در آن زمان،ضیاءپور را مدافع سر سخت کوبیسم و رهبر نقاشان نو پرداز می شناختند. ولی او، به هر دلیل، یک کوبیست مومن نبود. او به زودی شیوۀ شخصی خود را یافت، که اساسأ کوششی بود در ساده سازی شکلها به روش استادانی چون آندره لُت؛ و کاربست این روش در موضوعها ونقشمایه های ملهم از هنر دوران قاجار و هنر قومی و روستایی. در واقع، ضیاءپور را باید از جمله نخستین نو پردازانی که عناصری از سنتهای تصویری قدیم را به کار گرفتند، به شمار آورد (در همان سالها،ناصراویسی،ژازه طباطبایی و چند نقاش دیگر نیز چنین گرایشهایی را در کارشان نشان می دادند). با این حال ،ضیاءپور بیشتر به سبب شخصیت، آموزشها و نوشته هایش اثر گذار بود تا به دلیل نقاشهایش.

مارکو گریگوریان:

مارکو گریگوریان از دیگر شخصیتهای مؤثر در تحول نقاشی جدید ایران است که در مدرسه هنری رم آموزش دیده بود و در سال (1954/1333ش) به ایران بازگشت. عملکرد او:

1- دستاورد هنرمندان اکسپرسیونیست ایتالیایی را به ایران آورد.

2- تاسیس گالری استتیک و تعلیم هنر جویان.

4- به کوشش او نمایشگاه دو سالانه[بی ینال] تهران برپا شد.

5- استفاده او از کاهگل و شکلهای ساده و هندسی متاثر از شناخت او از کانسپچو آل آرت و مینیمال آرت بود.

هانی بال الخاص:

او در آمریکا هنر آموخت؛ و پس از بازگشت به ایران (1960/1339ش)، به کار تدریس در مدارس هنری پرداخت. و یکی از قطبهای رهبری نقاشان جوان شد.

1- هانی بال الخاص نوعی اکسپرسیونیسم رِوایی با مضمونهای اساطیری و مذهبی را متداول کرد.

2- تاسیس گالری گیل گمش و تعلیم هنر جویان.

3- در نقاشی خود از نقشبرجسته های بین النهرین و ایران باستان مایه می گرفت.

محسن وزیری مقدم:

وزیری پس از آنکه به ایران آمد(1964/1343ش)،با جدیت در تدریس و کار هنری  باعث تقویت جریان انتزاعگرایی شد.

هدف او به پیروی از اندیشه های پیشگامان اروپاییِ هنر انتزاعی دستیابی به ناب ترین بیان تجسمی بود.

حسین کاظمی:

او در مقام معلم نیز راهنمای خوبی برای نسل بعدی بود.

در واقع،جنبش نوگرایی با هدایت این پیشگامان و معلمانی نواندیش چون شکوه ریاضی رشد کرد؛و دیری نگذشت که موجی از گرایشهای گوناگون نمایان شد.

 

 

Select your comment provider from settings.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0