فلسفه هنر

اصطلاحی که به تبیین فلسفی مقولات اساسی هنر اشاره دارد.فلسفه هنر به تحلیل و توضیح مفاهیمی چون فرم بیان، معنا، نماد، بازنمایی، انتراع، زیبا و غیره میپردازد و در پرتو این تحلیل و توضیح، صحت یا سقم نظراتی چون (هنر یعنی بازنمایی) یا (هنر یعنی بیان ) یا (هر اثر هنری گونه ای نماد است) و جز اینهارا معین میکند.
فلسفه هنر تا حدی از زیبایی شناسی متمایز است زیرا وظیفه آن به تحلیل فلسفی زیبایی محدود نمیشود. (کُرچه و پیروانش تمایزی میان این دو قایل نیستند). فلسفه هنربا نقد هنری نیز تفاوت دارد زیرا به تحلیل و ارزیابی آثار هنری خاص نمی پردازد.

فلسفه عبارتست از تفکر درباره موضوعاتی که تا کنون دانش قطعی در موردشان میسر نشده است. اگر هرگونه دانش قطعی را علم بنامیم که وابسته به عقل بشر است و هرگونه عقیده جزمی را که از حدود دانش قطعی فراتر رود الهیات بدانیم میان علم و الهیات فاصله ای وجود دارد که برای هر دو نامشکوک است و این فاصله فلسفه است. در واقع فلسفه همانند الهیات به موضوعات فراتر از دانش قطعی می پردازد و از طرفی مانند علم به عقل بشر تکیه دارد.

فلسفه به عنوان چیزی متمایز از الهیات در قرن ششم پیش از میلاد در یونان آغاز شد و پس از گذراندن دورانی مستقل با ظهور مسیحیت و سقوط روم در الهیات فرو رفت. در قرون یازدهم تا چهاردهم میلادی زیر سلطه کلیسای کاتولیک قرار گرفت. این دوره با نهضت “اصلاح دینی ” به پایان رسید و از قرن هفدهم میلادی تا عصر کنونی تحت تاثیر علم قرار دارد.

بنابراین تاریخ فلسفه غرب را می توان به چندین دوره تقسیم کرد: دوره اسطوره و فلاسفه قبل ازسقراط، دوران فلسفی از افلاطون تا ظهور مسیحیت، الهیات مسیحی و قرون وسطا، رنسانس – فلسفه د کارت وادامه فلسفه دوران جدید.

Select your comment provider from settings.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0