بیانیه عکاسان منفصل

نخسین نمایشگاه عکاسان منفصل با عنوان “خانه” در گالری گرمساری برگزار خواهد شد. در ادامه بیانیه اعضای گروه عکاسان منفصل آورده شده است. بیانیه کلی نمایشگاه را اینجا بخوانید.

تابستان منجمد

شاید تنها راه گریز از روزمرگی‌ها و احساس تنهایی‌های درون خانه، عکاسی باشد؛ خانه و سکوتش را در قاب‌ها می‌گذارم و خودم را آزاد می‌کنم، سکوت، سکوت، سکوت، سکوت و سکوت.همهه‌ی بیرون، غرش ماشین‌ها در بعد از ظهرهای گرم و سردی سکوت درون خانه. چطور همه چیز به اینجا که می‌رسد ساکت می‌شود و خاموش.تنها من ام و صدای چلیک دوربینم و صدای گام‌هایم و تکرار همه‌ی این‌ها و خانه هنوز ساکت است.

مریم اکرامی/ تابستان 95/ بندرعباس


تازه ترین کهنه

نباید از این خانه و وسایلش عکس می‌گرفتم تا همیشه همین‌طور تازه بمانند. اسم «خانه» که‌ می‌آید ذهن من پر می‌کشد سمت خانه‌ی مادری‌. خانه‌ای که در آن رشد کردم. خانه‌ای که با تک تک خشت‌هایش خاطره دارم. از دیوار بلندش گرفته تا لبه‌ی کوتاه باغچه‌اش؛ آنچه بیش از همه اما، مسحورم می‌کند اسباب و اثاثیه‌اش است. چه کهنه چه نو، وسایل این خانه بوی کهنگی نمی‌دهند.حسی قدیمی اما بویی تازه. بویی که فقط مخصوص آنجاست و هربار استشمامش می‌کنم شاداب و پرطراوت می‌شوم. عکاسی اما برعکس، همیشه با گذشته سروکار دارد و مدام می‌خواهد قدیمی بودن را به یادم بیاورد. هر لحظه که عکسی گرفته می‌شود از آن گذشته است. حال که این خبط را کرده‌ام باید به آن اعتراف هم بکنم که آگاهم از این‌که با دست خود خانه‌ی قدیمی اما تازه‌ را با گذشته پیوند می‌زنم.

غفار شکوه/ تابستان و پائیز 1395/ اوز


هم‌آغوشِ من

اتاقم، خانه‌ی من است همان جا که همه‌ی من در آن یافت می‌شود. عصبانیت‌هایم، آرامشم همه در تنهایی اتاقم جای دارد.
چند روز است حس تنهایی شدیدی به تنهایی اتاقم اضافه شده است. پنجره‌ای به بیرون و نه دری به درون. انگار کسی صدایم می‌کند. با من حرف می‌زند، از من می‌خواهد او را در آغوش بکشم.
من اما جُم نمی‌خورم و حس عجیبی به او دارم نمی‌دانم چیست و تنها می‌خواهم تنها نباشم.

کیانا ذاکری/ پائیز 1395/ بندرعباس


هیچ‌جا خونه خود آدم نمی‌شه

این ایده شاید به فکر خیلی‌ها برسه، فکر کردن بهش کار دشواری نیست ولی دیدنشون شاید کمی سخت باشه. اونا جلوی چشممون هستن همیشه دور و برمون و توی همه لحظه‌هامون. ولی انگار نامرئی اند نه اینکه چیزهای با ارزشی باشن، نه، فقط هستن و به نظرم باید دیده بشن. اولش برام سخت بود ولی وقتی خسته بودم و روی تختم دراز کشیده بودم با خودم گفتم باید از چیزهای بالای سرم عکس بگیرم و حسی که خودم نسبت بهشون دارم رو به همه نشون بدم. احساسی که فقط وقتی تنهایی میاد سراغت، توی اون لحظه فکر می‌کنی و به دور و بر نگاه می‌کنی و با خودت می‌گی که کاشکی اینجوری نبود به نظر من ارتباط برقرار کردن با این عکس‌ها خیلی سخت نباشه. تنها بودن فقط به این معنی نیست که کسی رو نداشته باشی می‌تونه خیلی معنی‌های دیگه‌ای هم داشته باشه. برا من یعنی یه خونه گرم و صمیمی در عین حال سرد، خونه‌ای که پدر و مادر و خواهر و برادر توش وجود داره اما بعضی وقتا داشتن اینا همه چیز نیست.

مرجان ایازی/ تابسنان 1395/ بندرعباس


خانه من سقف ندارد

اینجا تکه‌ی امن من است، هشتادمتری کوچکی در غربت؛من اما در آن غریبه نیستم، تهی اما پر از داستان است. خانه‌ای که سقف ندارد؛ می‌توانم در آن پرواز کنم، زیست‌جهان مناینجاست، میان این دیوارها و پنجره‌ها، در این خانه زنانگی‌ام را یافتم و گاهی درد و گاهی تنهایی.

صحنه‌ها خود دوربین را به ثبت فراخوانده‌اند و من تنها واسطه‌ای هستم با حسی مشترک و کنشی متقابل با لحظه‌ها؛ چنانکه بودریار می‌گوید «خیال می‌کنیم که از سر تمایل از منظره‌ای عکسبرداری می‌کنیم اما درواقع این منظره است که تمایل به عکس گرفته‌شدن دارد». دوربین گاه همراه است گاه مقاومت می‌کند و گاه تسلیم معنا می‌شود. عین اسبی چموش، دوربینِ همراه اما مرا به مقصد می‌رساند، آرام و بی‌هیاهو.

ندا البرزی/ تابستان 1395/ بندرعباس

Select your comment provider from settings.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0