کیچ KITSCH [آلمانی] [کاربازاری].
اصطلاح رایج از اوایل سده بیستم، که به اشیای هنری یا شبه هنری تقلید یا تکثیر شده و مورد مصرف مردم تازه به دوران رسیده اطلاق می شود (مثلا: .منظرهای بازاری، مجسمه های عتیقه نما گچبریها ی نامتناسب دربناها و جز اینها). دایره النعارف هنر، رویین پاکباز
کیچ به آلمانی( Kitsch) واژهای آلمانی به معنی پرزرق و برق، چشم پرکن، آبکی و پرطمطراق است.کیچ ، «هنر پست» است.
این واژه به آثار هنری اطلاق میشود که در مقیاس انبوه تولید میشوند و تقلید ناموفقی از استانداردهای زیباشناسی فرهنگ نخبه هستند.
ادبیات عامهپسند نمونه بارزی از نمود کیچ در ادبیات است. این نوع از ادبیات متهم به پرداختن به درونمایههایی از قبیل عشق، مرگ، جنایت، جنگ و غیره با شیوهای بیگانه با واقعیت و کلیشهوار است.
کیچ فرهنگ یا مفهوم جدیدی را عنوان نمیکند، بلکه به تکرار آن فرهنگ میپردازد. به این ترتیب شاید بتوان کیچ را به عنوان هنر غیراصیل، پست، مبتذل، یا هنر بیارزش و غیرواقعی توصیف اما نباید کیچ را پدیدهای صرفا منفی ارزیابی کرد.
کیچ |
هنر آوانگارد |
|
اما ارزشهای کیچ ارزشهایی متداول است و در دسترس |
مخاطب را در برابر عمل انجام شده قرار نمیدهد و فضا را برای داوری ارزشی و انتقادی او باز میگذارد. |
1 |
در کیچ همه چیز از پیش تعریف شده است و به همین خاطر است که کیچ به هیچ وجه قدم از مرزهای تعیین شده توسط جامعه بیرون نمیگذارد |
اگر کار هنر برگذشتن از مرزهایی باشد که در سطوح اجتماعی – سیاسی و یا زیباییشناسانهی جامعهای موجوداند |
2 |
گستردگی افق دید مخاطب نه ممکن است و نه کیچ اصلا آن را میخواهد |
گستردگی افق دید مخاطب ممکن است |
3 |
اما در کیچ نیازی به تاویل نیست، چرا که همه چیز روشن و یک سویه است. |
در هنر نه تنها امکان تعبیر و تفسیر اثر موجود است، بلکه هنر در جوهر خود اساسا تعبیر میطلبد |
4 |
کیچ اما تنها آن چیزی را بازتولید میکند که مصرفکنندهاش میشناسد |
کارهنری، اصیل و تازه و یکتا است |
5 |
Select your comment provider from settings.