اسطوره در یونان

اسطوره و مفهوم سرنوشت در فرهنگ یونان

محدوده ای از فرهنگ یونان که با براهین عقلی و قلمرو فلسفه قابل توجیه نیست به اسطوره تعلق دارد. “سرنوشت ” یکی از این قلمروها محسوب می شود که با اسطوره پیوند تنگاتنگ دارد. از این لحاظ اسطوره قبول آن جنبه از سرنوشت است که در چارچوب هیچ استدلال و برهان عقلی نمی گنجد. در واقع اسطوره امکان تحمل سرنوشت را فراهم می آورد.

بهترین بستر ظهور اسطوره را می توان در شعر یونان باستان خصوصا آثار هومر ( قرن نهم ق.م ) و هزیود ( قرن هشتم ق.م ) یافت. دو منظومه حماسی ایلیاد (24سرود در مورد جنگ تروا و دلاوریهای اشیل یا اخیلوس در این جنگ ) و اودیسه ( 24 سرود در مورد ماجراهای اولیس یا اودیسه در بازگشت به موطن خود و عجایب این سفر و درایت اودیسه ) هومر بخوبی به جنبه های اسطوره و سرنوشت پرداخته است.

در فرهنگ یونان باستان نه تنها انسانها قادر به گریز از سرنوشت خود نیستند، بلکه خدایان نیز که حاکم بر تاریخ هستند و قدرت آنها بیش از انسانهاست سرنوشت خاص خود را داشته و به هیچ وجه  از درگیری با سرنوشت و گریز از آن مبرا نیستند. در تراژدی یونان عنصر سرنوشت و حکمتی که برآن مترتب است نقش بسزایی دارد. اعتقاد به سرنوشت در یونان کنجکاوی و لزوم دانستن آن را موجب می شد . لذا طالع بینی و غیبگویی و رجوع به ستارگان متداول بود.

یونانیان قدیم معتقد بودند می توانند با غیبگویی معبد دلفی درباره سرنوشت خود مشورت کنند. آپولون خدای غیبگویان و خدای شعر و موسیقی از طریق کاهنه خود پوتیا با متوسلین  سخن می گفت. بسیاری از حکمرانان بدون رایزنی با غیبگوی دلفی وارد جنگ نمی شدند.

Select your comment provider from settings.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

علاقمندی ها 0